یا مهدی صاحب زمان عج

منتظرطلبه :نفیسه شیرزاد
  • خانه
  • تماس  
  • ورود 

سقط جنین در فقه و حقوق

08 اسفند 1393 توسط شیرزاد

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله فقه و تاریخ تمدن » پاییز 1386 - شماره 13 (از صفحه 44 تا 72)
URL : http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/839111
عنوان مقاله: بررسی فقهی و حقوقی اسقاط جنین (29 صفحه)
نویسنده : سالار زایی،امیر حمزه
نویسنده : داودی،مریم
چکیده :
در فقه و قوانین موضوعه ایران اصولا جنین در هر مرحله‌ای که باشد،سقط آن حرام و جرم انگاری شده و مرتکب به مجازات‌های مقرر محکوم می‌شود و البته قانون در موارد استثنایی سقط را مجاز دانسته است. اگر حکم عقل را برفرض از مستقلات عقلیه درنظر نگیریم،لیکن حکم‌ شرع،یک حکم توفیقی و آمرانه است که اشخاص نمی‌توانند برخلاف آن‌ تراضی و توافق نمایند.در موارد استثنایی از باب قاعده الضرورت تبیح‌ المحظورات و در تکمله آن الضرورت تقدر بقدرها،می‌توان در تزاحم دوران‌ امر بین دو محذور(مرگ مادر و اسقاط جنین پیش از چهارماهگی)اسقاط جنین را تجویز کرد. پژوهش این مقاله از نوع توصیفی،تفصیلی با بررسی اسناد(آیات،روایات و قوانین موضوعه)کتابخانه‌ای می‌باشد. می‌دانیم براساس آیه«انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج»(انسان2/)منشأ انسان‌ عینی،نطفه و جنین روح دمیده شده در آن می‌باشد،ازاین‌رو جنایت وارده در هر مرحله جنینی به نوعی جنایت بر انسان بی‌دفاع تلقی شده و عقلا و شرعا ممنوع است. پدیده سقط جنین از گذشته‌های دور در میان انسان‌ها رواج داشته و در جهان متمدن امروز یک آسیب مشترک تلقی می‌شود و به انگیزه‌های مختلف‌ اجتماعی،اخلاقی،اقتصادی نسبتا شایع شده است. امروزه کشورها در برخورد با مسئله سقط جنین تصمیمات متفاوتی را مقرر نموده‌اند؛برخی از آن‌ها تجویز،برخی منع و برخی تحت شرایطی اجازه‌ می‌دهند.
کلمات کلیدی :
اسقاط جنین،جنین،مجازات،حرام،قتل نفس.
فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 44)
دکتر ‌ ‌‌‌امـیر‌ حمزه سالارزایی‌1 عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی سیستان و بلوچستان

مریم داودی‌ دانش‌آموخته کارشناسی ارشد‌ فقه‌ و مبانی حـقوق اسلامی

بررسی فـقهی و حـقوقی اسقاط جنین

چکیده

می‌دانیم براساس آیه«انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج»(انسان2/)منشأ‌ انسان‌ عینی،نطفه و جنین روح دمیده شده در آن می‌باشد،ازاین‌رو جنایت وارده در هـر مرحله‌ جنینی به نوعی جنایت‌ بر‌ انسان بی‌دفاع تلقی شده و عقلا و شرعا ممنوع است.

پدیده سـقط جنین از گذشته‌های دور در میان انـسان‌ها رواج داشـته و در جهان متمدن امروز یک آسیب مشترک تلقی می‌شود و به انگیزه‌های‌ مختلف‌ اجتماعی،اخلاقی،اقتصادی نسبتا شایع شده است.

امروزه کشورها در برخورد با مسئله سقط جنین تصمیمات متفاوتی را مقرر نموده‌اند؛برخی از آن‌ها تجویز،برخی منع و برخی تحت شرایطی اجازه‌ می‌دهند.

(1) Amir-h salar@yahoo.com

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 45)
در فقه و قـوانین‌ موضوعه‌ ایران اصولا جنین در هر مرحله‌ای که باشد،سقط آن حرام و جرم انگاری شده و مرتکب به مجازات‌های مقرر محکوم می‌شود و البته قانون در موارد استثنایی سقط را مجاز دانسته است.

اگر حکم‌ عقل را برفرض از مستقلات عقلیه درنـظر نـگیریم،لیکن حکم‌ شرع،یک حکم توفیقی و آمرانه است که اشخاص نمی‌توانند برخلاف آن‌ تراضی و توافق نمایند.در موارد استثنایی از باب قاعده الضرورت تبیح‌ المحظورات‌ و در تکمله آن الضرورت تقدر بقدرها،می‌توان در تزاحم دوران‌ امر بین دو محذور(مرگ مادر و اسقاط جنین پیـش از چـهارماهگی)اسقاط جنین را تجویز کرد.

پژوهش این مقاله از نوع توصیفی،تفصیلی با بررسی‌ اسناد(آیات،روایات‌ و قوانین‌ موضوعه)کتابخانه‌ای می‌باشد.

کلیدواژه:

اسقاط جنین،جنین،مجازات،حرام،قتل نفس.

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 46)
مقدمه

بشر موجودی‌ است‌ که‌ خداوند او را در بهترین ترکیب خلق کرده

(فتبارک اللّه‌ احسن الخالقین)
و دین مقدس اسلام نیز برای حیات بشر حتی بـرای نـطفه‌ای‌ که‌ در رحم‌ مستقر شده اهمیت زیادی قایل است.و به‌طورکلی سقط‌ آن‌ را در هر مرحله‌ای که‌ باشد حرام دانسته و برای آن دیه مخصوص قرار داده است.اگرچه شیوع سقط جنین به‌ صورت‌ نهان‌ و آشکار با انـگیزه‌های گـوناگون مـسئله نامیمون عصر جدید است،اما سابقه‌ی دیـرینه‌ دارد و از گـذشته‌های دور در مـیان بشر رواج داشته است.ادیان الهی‌ نطفه را مبدأ تکون انسان دانسته و از‌ تعدی‌ بر آن منع کرده است.کشورهای مختلف‌ جهان هریک متناسب با ارزش‌ها و عقاید‌ حاکم بـر جـامعه،در نـظام حقوقی خود به‌ گونه‌ای متفاوت با این پدیده بـرخورد کـرده‌اند.در نظام حقوقی ایران‌ که‌ برگرفته‌ از احکام‌ شریعت اسلامی و دیدگاه‌های فقهاست،سقط عمدی جنین به‌طورکلی از زمان انعقاد نطفه‌ تا‌ لحظه‌ تولد جرم و مـجازات دارد.و دربـاره سـقط جنین به حفظ جان مادر یا هنجارهای جنینی‌ و…نظرات‌ فقهی‌ مـختلفی بیان شده و به‌همین‌نحو در قوانین‌ موضوعه ایران از آن تبعیت شده است.

در این‌ مقاله‌ حکم وضعی و تکلیفی سقط جنین از منظر فقهای اسلامی(شیعه و سـنی)و نـظرات آنـان،با‌ ذکر‌ دلایل‌ آن در ارتباط با این مسأله مورد بررسی قرار می‌گیرد.

کلیات‌ الف-معنای سقط جنین

جنین در لغـت‌ بـه‌معنای‌ هرچیز پوشیده شده است.بچه در شکم مادر را از آن‌ جهت که در رحم‌ مستور‌ است‌ جنین می‌گویند.(علی اکبر دهخدا،لغت‌نامه،ذیل‌ کلمه‌ی جنین)

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 47)
در لسـان العـرب آمـده است:«و الجنین:الولد مادام فی بطن أمه لإستتاره‌ فیه». (محمد‌ بن مکرم بن مـنظور،لسان العـرب،ذیل کـلمه‌ی جنین)

سقط جنین نیز در معنای لغوی«به‌ بچه‌ انداختن‌ یا بچه افکندن پیش از زمان»یا «بچه ناتمام از شکم افـتاده»اطلاق مـی‌شود.بنابراین خـروج بچه پیش از‌ زمان‌ مقرر‌ را سقط جنین می‌گویند.(علی اکبر دهخدا،لغت‌نامه،ذیل کلمه‌ی سقط)

لسان العرب می‌نویسد:«السقط بالفتح و الضـم‌ و الکـسر:الولد الذی یسقط من بطن امه‌ قبل تمامه»(محمد ابن منظوم،لسان العرب،ذیل الخط سقط)

سقط جنین در دیدگاه پزشکی‌ عـبارتست‌از:اخراج‌ عـمدی،مصنوعی یـا خروج خود به‌ خود بار حمل قبل از موعد طبیعی قبل‌ از‌ هفته‌ی بیستم که جنین قـدرت زیـستن‌ نداشته باشد(هکر،بیماری‌های‌ زنان،ص‌ 753)مجمع‌ بهداشت جهانی سقط جنین را این‌گونه‌ تعریف کرده‌ است:قطع‌ خودبه‌خودی یا عـمدی حـاملگی از اولیـن روز قاعدگی تا هفته‌ی‌ بیستم.(محقق داماد،اخلاق پزشکی،ص 14)

و در‌ اصطلاح حقوقی سقط جنین عبارتست‌ از:اخراج‌ عمدی قبل‌ از‌ موعد‌ جـنین یـا حمل به‌نحوی‌که زنده یا قابل‌ زیستن‌ نباشد و یا منقطع ساختن دوران بارداری. (گلدوزیان،حقوق جزای اخـتصاصی،ج 1،ص 381)

ب-پیشینه‌ی سـقط‌ جنین

سقط جـنین از گذشته‌های دور در میان‌ جوامع مختلف بشری رواج‌ داشته‌ است. مطالعات انسان‌شناسی بر روی قبایل‌ آفریقایی‌ نشان می‌دهد کـه سـقط جـنین عمدی‌ حتی در میان انسان‌های ماقبل تاریخ با روش‌های‌ مختلف‌ تا عصر حاضر شـیوع داشـته‌ و از‌ سقط‌ جنین در برخی‌ کتاب‌های‌ پزشکی قدیم سخن به‌میان‌ آمده‌ است.در یک‌ کتاب بسیار قدیمی چنان‌که می‌گویند تـوسط امـپراتور چین در 0064 سال پیش نوشته‌ شده‌ است‌ از دارویی از ترکیبات جیوه نام‌ برده‌ شده و تـوصیه‌ گـردیده‌ است که برای‌ سقط جنین‌ از آن استفاده شود.(محیط،سقط جـنین عـمدی،ص 901)

در یـونان باستان سقراط،ارسطو و…از روش‌های سقط جنین و یا‌ بـحث از آن بـرای‌ محدود کردن جمعیت‌ سخن‌ به‌میان‌ آورده‌اند.رومی‌ها‌ نیز‌ برای سقط جنین‌ مجازات‌های‌ سخت‌ قایل بودند.

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 48)
در ایران قـدیم قـوانین مدون پزشکی وجود داشته و تـجویز داروهـای سقطآور جـریمه‌ داشته و گـناهی‌ نـابخشودنی‌ محسوب‌ می‌شده است.

با ظهور مذاهب توحیدی حـفظ و حـمایت‌ از‌ جنین‌ امری‌ لازم‌ شمرده شد.در مذهب‌ یهود،جز در موارد سقط درمانی،سقط جنین منع گـردیده و مـذاهب مسیح نیز آن را منع‌ کرده است.دین مقدس اسـلام هم اساسا با سـقط جـنین مخالف است.

در عصر حاضر که از مـمنوعیت‌های اخـلاقی سقط جنین تا حد زیادی کاسته شده و نیز براثر پیشرفت‌های مختلف علمی و رشـد جـوامع این مسأله در سراسر جهان بـسیار شایع شـده اسـت.سالیانه حدود‌ 13-62‌ میلیون سـقط قـانونی،22-01 میلیون سقط نامشروع در جهان انـجام مـی‌شود و گفته می‌شود درصورتی‌که موانع و محدودیت‌های‌ زیادی برای این مسأله وجود داشته باشد،و سقط قانونی نـباشد،سالیانه 000051 زن بـر اثر سقط‌ فوت‌ می‌کنند.(طلعتی،رشد جمعیت،ص 562-462)

ج-مراحل مختلف تـشکیل جنین

جنین در شـکم مادر مـراحل مـختلف رشـد را می‌گذراند و در موعد طبیعی زایـمان که‌ در حدود ده‌ماهگی است،متولد‌ می‌شود.این‌ مراحل تکامل جنین به این‌ شرح‌ است:

سلول تخم پس از لقاح اسپرم و تـخمک حـاصل می‌گردد و سپس با انجام تقسیمات‌ متعدد،نمایی شـبیه بـه تـوت پیـدا مـی‌کند و در انتهای اولین‌ هـفته‌ پس از لقـاح شروع‌ به‌ لانه‌گزینی‌ می‌کند.

در یازدهمین روز و در هفته‌ی دوم به‌طورکلی در دیواره‌ی رحم جای می‌گیرد. هفته سوم تا هشتم دوره‌ی رویانی نامیده مـی‌شود.در انـتهای ایـن دوره دستگاه اعضای‌ اصلی بدن تشکیل می‌شود.در انتهای مـاه‌ دومـ‌ نـطفه‌ی انـسان از سـایر پسـتانداران قابل‌ تشخیص است.(سادلر،رویان‌شناس لانگمن،ص 74)

در چهل روز اول جنین به‌صورت خون جامد یا بسته تبدیل می‌شود که این‌ مرحله عقله نامیده می‌شود،مضغه قطعه گوشت قرمز است که‌ رگ‌های‌ توخالی آبی‌ رنگ‌ در آن می‌باشد کـه در چهل روز بعد،تشکیل می‌شود.

عظم نیز حالتی است که استخوان‌هایی به‌شکل غضروف در‌ آن ایجاد می‌گردد مرحله‌ی دیگر جنین لحم است که اطراف استخوان با‌ گوشت‌ پوشیده‌ می‌شود که ازنظر

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 49)
فیزیکی کامل می‌شود ولی هنوز روح در آن دمیده نشده است.نفخ روح در جـنین پس ‌‌از گـذشتن‌ چهار ماه از بارداری صورت می‌گیرد که جنین دارای حیات انسانی می‌شود و احکام‌ انسان‌ بر‌ او بار می‌شود و این مرحله که خدا در قرآن از آن به خلق جدید‌ و آفرینشی دوباره یاد می‌نماید و از علایم و لوج روح عـبارتنداز حـرکات جنینی،تپیدن‌ قلب‌ جنین و سن جنین‌ بیشتر‌ از هفده هفته.(مؤمنون11/ تا 51)گودرزی:پزشکی قانونی،ص 595)

د-انواع سقط جنین و علل آن

1-سقط خودبه‌خودی(عادی یا مرضی):عبارت‌است‌از هنگامی‌که سقط بدون‌ استفاده از عوامل طبیعی یا مـکانیکی بـلکه به علل ارثی مرضی و عـلل نـاشناخته‌ دیگر رخ‌ می‌دهد.این نوع سقط به‌رغم میل و خواسته زن و شوهر و یا هر شخص دیگری به‌علت‌ بیماری‌های مربوط به مادر و جنین بدون این که فردی در سقط آن دخالت داشـته‌ بـاشد انجام‌ می‌شود در این نوع سـقط جـنین هیچ‌گونه مسئولیتی متوجه مادر و دیگران نخواهد بود.(گودرزی،همان،ص 495،نواک،بیماری‌های زنان،ص 754)البته اگر مراقبت‌های دوران‌ بارداری خودداری شود احتمالا گناه محسوب می‌شود به‌خصوص کسانی که بیماری‌های‌ زمینه‌ای و یا‌ ازدواج‌های فامیلی و نارسائی‌های ارثی دارند.

2-سقط جنین ضربه‌ای سـقطی اسـت که دراثر منازعات یا تصادفات و اتفاقات رخ‌ می‌دهد و مرتکب قصدی ندارد،ولی دیه آن باید توسط مرتکب پرداخت گردد.(مهربان، بررسی‌ جرم‌ سقط جنین،ص 3)

3-سقط جنین طبی(درمانی)عبارت‌است‌از ختم طبی یا جراحی حاملگی قبل از دمیده شدن روح هـنگامی‌که ادامـه‌ی حاملگی بـرای زن خطرناک و جان وی به‌علت‌ بیماری و…در خطر باشد.و نیز ممکن‌ است‌ قطع‌ دوران حاملگی برای جلوگیری از عواض‌ جسمانی‌ یا‌ روانی زن حـتی امری ضروری برای نجات مادر باشد.این نوع سقط با هدف درمان زن حـامله و تـوسط پزشـت صورت می‌گیرد.(دنفورت،بیماری‌های زنان،ص‌ 676؛ گودرزی،پزشکی‌ قانونی،ص‌ 495)

4-سقط جنین عمدی(جنایی)عبارت‌است‌از بیرون انداختن جنین از رحم‌ با‌ قصد انجام جنایت سقط خواه وسـایلی ‌ ‌بـه‌کار برده باشد یا نه و جنین سقط عمدی بعد از سقط قادر به زندگی‌ نـباشد.(جعفری‌ لنـگرودی،ترمینولوژی‌ حـقوق،ص 102)

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 50)
در سقط جنین عمدی ممکن است سقط توسط مادر‌ با خوردن دارو یا ضربه به رحم‌ صورت گـیرد یا با به‌کار بردن وسایل مخصوص توسط پزشک یا ماما‌ یا‌ افراد‌ غـیرمجاز صورت گیرد.(گودرزی،همان صص 395-495)که ایـن سـقط با انگیزه‌های مختلف اخلاقی یا اقتصادی‌ و اجتماعی انجام می‌شود.

چ-انگیزه‌های سقط جنین

برای اقدام به سقط جنین انگیزه‌های گوناگونی برشمرده شده که این انگیزه‌ها‌ دلیلی‌ برای‌ طرف‌داران‌ آزادی مطلق این عمل شده است.عده‌ای نیز برخی از این انگیزه‌ها را نـادرست‌ و برخی‌ را درست می‌دانند این انگیزه‌ها عبارتنداز:

1-علل اخلاقی،اجتماعی،اقتصادی

امروزه در کشورهای مختلف،به‌ویژه در کشورهای توسعه‌یافته و در‌ کشورهای‌ بزرگ‌ به‌علت روابط گسترده و آزادی دختران و پسران یا زنان و مردان،درصد روابط جنسی و امکان‌ بارداری به‌مراتب بیشتر است و بخشی از انگیزه‌های سقط جنین را همین روابط نـامشروع‌ تـشکیل‌ می‌دهد‌ که این روابط نامشروع ممکن است ناشی از تجاوز به عنف،تجاوز به محارم باشد که‌ درصدد‌ است هرچه‌زودتر خود را از این ننگ‌ها رها سازد.در موارد اقتصادی مثل زنی که‌ با‌ زحمت‌ مخارج خـود و خـانواده را تأمین می‌کند و فرزند زیاد دارد،تحمل بچه‌ی دیگر را نداشته،تنها راه‌ خلاصی‌ از آن را سقط می‌داند.

2-رشد جمعیت

از دیگر عوامل سقط جنین عمدی سقطی‌ است‌ که‌ به منظور جلوگیری از رشد جمعیت و تنظیم خانواده صورت می‌گیرد که روش غـیرمتعارف امـا این‌ کار‌ در‌ برخی از کشورهای جهان مثل ژاپن سابقه داشته و امروزه نیز به‌ندرت وجود‌ دارد.

3-حفظ سلامت مادر

حفظ جان مادر یکی از دلایل سقط است که برخی جوامع به‌طورمطلق و برخی به‌ صورت‌ مشروط‌ با آن موافق هستند.

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 51)
4-سقط جـنین بـه‌جهت نـاهنجاری‌های جنینی

بخشی از سقطها به‌سبب بیماری‌های‌ و ناهنجاری‌های جـنین و مـادر مـثل نواقص‌ کروموزومی و ژنتیکی،بیماری‌های‌ مادر‌ مثل دیابت و الکل،عفونت‌های داخلی ناشی از امراض‌ و سیفلیس و سرخچه،ایدز و…صورت می‌گیرد که با نمونه‌برداری از جفت در اوایل بارداری و سونوگرافی‌ و کـشیدن مـایع جـنینی می‌توان‌ به‌ هریک از‌ ناهنجاری‌های‌ جنینی‌ پی‌ برد که بـا اطـلاع مادر از‌ آن‌ مشکلات روانی و گاه مشکلات خانوادگی خاصی‌ پدید می‌آید به‌گونه‌ای‌که مادر یا زن‌ و شوهر خواهان پایان دادن به حاملگی‌ مـی‌شوند. (محقق دامـاد،اخلاق پزشـکی،صص 831،241‌ و 251)

بررسی سقط جنین در فقه‌ اسلامی

چنان‌که بیان شد سقط جنین به سقط خـودبه‌خودی،ضربه‌ای،طبی و عمدی‌ تقسیم می‌شود.در سقط خودبه‌خودی چون‌ میل‌ و خواسته زن و شوهر‌ و یا‌ هر شخص‌ دیگر،به‌علت بیماری‌های‌ مربوط‌ به مادر و جنین‌ بدون‌ ایـن کـه شـخص یا اشخاص در سقط آن دخالت داشته باشند،انجام می‌شود،مسئوولیتی به‌لحاظ فقهی و حقوقی‌ متوجه‌ آنـان نـیست؛و از بحث خارج است.

موضوع موردبحث‌ سقط جنین‌ عمدی‌ و درمانی با دلایلی چون‌ اضطرارهای اخلاقی، اقتصادی،اجتماعی و پزشکی می‌باشد که گـاهی در بـعضی کـشورها مجوزی برای سقط محسوب می‌شود.

الف-بررسی فقهی‌ سقط‌ جنین از دیدگاه اهل تسنن‌ 1-سقط جنین‌ پیش‌ از‌ دمـیدن‌ روحـ‌ و بـعد از‌ آن

در بحث سقط جنین به‌ویژه پیش از دمیده شدن روح،فرق تسنن آرای گوناگونی‌ دارند که این تشتت آرا‌ در‌ مـذاهب‌ اهـل تـسنن به‌علت نص صریح در این‌ مسأله‌ و تکیه‌ بر‌ اجتهادات‌ با‌ توجه به مبانی خاص هر مـذهب بـوده است(طلعتی،رشد جمعیت،ص 782)

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 52)
در فقه حنفی،اقوال بسیاری در این مسأله وجود دارد.بسیاری از بزرگان فقه حنفی‌ سقط جـنین پیـش از دمـیده شدن‌ روح(چهار ماه)مطلقا«چه عذری باشد چه نباشد» جایز می‌دانند.

عده‌ای دیگر از حنفیه،سقط جنین را پیش از دمیده شدن روح جـایز نـمی‌دانند مگر عذری در میان باشد.(عویس،موسوعه الفقه الاسلامی المعاصر،ص 035)

در فقه شافعی عده‌ای‌ قایل‌ به حرمت سـقط جـنین پیـش از دمیده شدن روح‌اند؛زیرا منی پس از استقرار در رحم شروع به شکل‌گیری می‌کند،برای حیات آمادگی دارد و زمان شکل‌گیری جنین پس از 24 روزاسـت کـه‌ در‌ این مدت 24 روز سقط را جایز می‌دانند.

و نیز عده‌ای از فقهای شافعی سقط جنین تا هشتاد روز را جـایز مـی‌دانند و نـه به‌طور مطلق‌ پیش‌ از دمیده شدن روح.

در میان‌ شافعیان‌ نظر متیقین،جواز سقط جنین در مدت 04 روز یعنی در مرحله‌ی‌ نطفه است؛به‌جز غـزالی کـه قـایل است،نطفه از زمان لقاح و استقرار در رحم برای‌ تکامل‌ و آمادگی برای دمیده شدن‌ روح‌ در آن مـوجود اسـت و سقط آن‌جایز نیست و اعتقاد به تدرج حرمت در مراحل مختلف نطور جنین دارد.

علمای مالکی به اتفاق سقط جـنین پیـش از دمیده شدن روح را مطلقا(خواه‌ عمدی‌ باشد‌ یا نباشد)را جایز نمی‌دانند گرچه بیش از چهل روز بـاشد.و حـالت عذر را استثناء نکرده‌اند.

گروهی از حنابله،القای نطفه را پیش از چهل روز جایز،اما پس از گـذشت چـهل روز جـایز نمی‌دانند حتی‌ درصورتی‌که‌ بیماری وجود‌ داشته بـاشد.گروهی هـم قایل به جواز سقط جنین تا زمان دمیده شدن روح است.

مذاهب اهل سنت سقط جنین‌ پس از دمـیده شـدن روح را به اتفاق و مطلقا حرام‌ و اسـقاط‌ عـمدی‌ آن را موجب عـقوبت مـی‌دانند.چون جـنین پس از دمیده شدن روح در آن از حیات انسانی برخوردار بـوده‌ و ‌‌از‌ بـین بردن آن قتل انسان زنده محسوب می‌شود و ادله‌ی‌ تحریم قتل نفس را‌ شامل‌ می‌گردد.(زیدان،المفصل‌ فـی احـکام المراه و بیت المسلم،ج 3،صص 321-221)

محمد طبیب نـجار می‌نویسد:بعد از نفخ روح به‌ اجـماع فـقهای مذاهب مختلف سقط عمدی جنین حـرام اسـت و اما قبل از نفخ‌ روح،برخلاف بعضی از آرا،قول‌ عدم‌ جواز آن بدون‌

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 53)
عذر ترجیح داده می‌شود و از عذرهایی که در ایـن‌جا پذیـرفته می‌شود،هنگامی است که‌ بارداری سلامت و یـا جـان مـادر را تهدید کند و سـقط جـنین به‌منظور رهایی از تعدد‌ فـرزندان‌ و یـا مشکلات اقتصادی عذرشرعی محسوب نمی‌شود.(عویس،موسوعه الفقه الاسلامی المعاصر،ص 135)

2-سقط جنین در مواردی که جان مادر یـا سـلامت اودر خطر باشد از دیدگاه اهل سنت

با توجه بـه آرا و مـبانی‌ اهل‌ سـنت هـنگامی‌که جـان مادر یا سلامت وی در مـعرض‌ خطر باشد به‌منظور درمان یا نیاز زن که نوعی عذر شرعی محسوب می‌شود،سقط پیش از چهار ماه جایز اسـت اگـرچه عده‌ای از آنان‌ به‌طورمطلق‌ سقط پیش از چـهار مـاه‌ را جـایز مـی‌دانند.(غانم،احکام الجـنین فی فقه الاسـلامی،ص 751)

پس از دمـیدن روح در جنین عده‌ای قایل به عدم جواز آن شده‌اند هرچند بارداری‌ منجر به مرگ مادر‌ گردد‌ با این دلیـل کـه جـنین پس از ولوج روح،نفس محترمه‌ای است‌ و حفظ آن واجب است،دلیل دیـگر ایـن کـه خـطری کـه پزشـک پیش‌بینی می‌کند نوعی‌ پیش‌بینی و هشدار است و خطر‌ واقعی‌ نیست،بلکه‌ ترس و متوقع است.

و نیز‌ قایل‌ شده‌اند‌ که اگر خطر به سرحد فعل برسد نه ترس متوقع امر دایر بین دو مـحذور یعنی حفظ جان مادر و حفظ جان‌ فرزنداست‌ که‌ از قاعده‌ی تعارض متعادلین‌ تبعیت می‌کند و هردو از‌ یک‌ درجه اهمیت برخوردارند که اگر مرجعی پیدا نشد،مخیر بین حفظ جان مادر و یا جنین است.عده‌ای از صاحب‌نظران جـان مـادر‌ را‌ بر‌ جان‌ فرزندی که ازلحاظ تولد مادر خود را از دست می‌دهد‌ ترجیح داده‌اند.

درمقابل عده‌ای قایلند به سقط جنین پس از ولوج روح به‌هنگامی‌که سلامت مادر یا جان وی در خطر‌ باشد‌ درصورتی‌که‌ دو نفر پزشک متخصص حاذق و عادل با اطمینان اعـلام کـنند که‌ بقای‌ جنین حیات مادر را تهدید یا سلامت وی را به خطر می‌اندازد و خطر جز سقط جنین‌ رفع‌ نمی‌شود.به‌خاطر‌ قواعد عمومی شریعت اسلامی‌ که به ارتکاب اخـف ضـررین و اهون الشرین امر‌ می‌کند.

سقط جنین‌ در چـنین حـالتی متعین است؛اولا مادر اصل و حیات مستقر و بهره‌ مستقل از حیات‌ دارد.ثانیا‌ برای‌ او و علیه او حقوقی است.ثالثا وی پایه خانواده است‌ بنابراین معقول نیست برای نجات‌ جان‌ جنینی که حـیات مـستقل ندارد و حقوق و

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 54)
واجباتی به‌این‌صورت بـرایش حـاصل نشده است،جان‌ مادر‌ را‌ فدا کرد.(شلتوت،الفتاوی‌ دراسه لمشکلات المسلم،ص 092؛طلعتی،992)

3-سقط جنین در ناهنجاری‌های جنینی در دیدگاه اهل سنت

در بیماری‌ها‌ و ناهنجاری‌های جنینی،دیدگاه‌های فقهی اهل سنت مختلف است؛ در نظر گروهی از این فقها که‌ سقط‌ جنین‌ را پیش از چهار مـاه بـه‌طور مطلق جایز می‌دانند در این‌جا به طریق اولی جایز می‌دانند.

اما کسانی‌ که پیش از چهار ماه را در صورت عذر جایز می‌دانند،می‌گویند سقط پیش‌ از‌ چهار‌ ماه جایز است درصورتی‌که دو تن از پزشکان متخصص تأیید کنند که‌ این بیماری‌ها ازجمله بـیماری‌هایی‌ اسـت‌ که‌ بـدون علاج و موجب انتقال به دیگران است‌ و عیوبی مثل کوری،نقص عضو،کری‌ و اموری ازاین‌قبیل را که امکان زندگی هرچند با تـحمل این‌گونه نقایص وجود دارد،نمی‌تواند مجوزی برای سقط جنین‌ گردد.

درمورد بیماری ایدز طـبق نـظر ایـن گروه شرایط سقط تحقق نمی‌یابد زیرا اولا‌ براثر پیشرفت‌ علم پزشکی احتمال بهبود داده می‌شود و ثانیا‌ انتقال‌ بیماری به دیـگری ‌ ‌صـد در صد نیست بنابراین‌ به‌ صرف احتمال نمی‌توان اقدام به سقط جنین حتی بـیش از چـهار ماه کرد.

اما درمـورد‌ سقط‌ جنین بعد از ولوج روح،طبق‌ نظر‌ همه‌ی فقهای‌ اهل‌ سنت‌ به‌ هیچ‌وجه جایز نیست هرچند جنین نـاقص‌ الخلقه‌ باشد یا به بیماری کشنده‌ای دچار باشد.مگر با تشخیص پزشکان موثق و متخصص‌ ادامـه‌ی‌ بارداری برای جان مـادر خـطر داشته باشد‌ که در این‌صورت به‌دلیل‌ رفع‌ ضرر بزرگ‌تر جایز است.(غانم،احکام جنین‌ فی‌ فقة‌ الاسلامی،صص 381 تا 681)

4-سقط جنین به‌منظور پنهان نمودن ارتکاب اعمال خلاف از دیدگاه‌ اهل‌ سنت

باتوجه به روابط گسترده و آزاد‌ زن‌ و مرد در‌ دنیای‌ امروز،بخشی از انگیزه‌های سـقط جنین‌ مربوط‌ به فحشا و روابط نامشروع می‌شود.که این روابط نامشروع ممکن است‌ ناشی از تجاوز به‌ عنف‌ و حصول بارداری گردد که در‌ چنین‌ مواردی،شخص تحت‌ تأثیر

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 55)
فشارهای اخلاقی،حیثیتی،اجتماعی‌ و…قرار می‌گیرد و تنها‌ راه رهایی را سقط حمل‌ خود می‌داند.

در این مسأله صـاحب‌نظران اهـل سنت بیان می‌دارند که تأکیدات‌ اسلام‌ نسبت به‌ حفظ جنین و حمایت از‌ آن‌ اطلاق‌ داشته‌ و فرقی قایل نشده‌ که‌ بارداری از راه مشروع‌ باشد یا از راه نامشروع و حتی گروهی از آنان که سقط پیش‌ از‌ چهار‌ ماه یـا چـهل روز را جایز می‌دانند.چنین حقی‌ را‌ از‌ زنی‌ که‌ از‌ راه نامشروع باردار شده چه زنا از روی عنف‌ باشد چه با رضایت در تمام مراحل بارداری سلب کرده‌اند زیرا او برای رهایی از نتیجه‌ی‌ ناپسند کار خویش به‌ این کار روی مـی‌آورد و بـاتوجه به این آیه

«و لا تزرو وازرة وزر اخری»
(اسراء61/)شرع اجازه نمی‌دهد که به‌واسطه‌ی گناه کسی حیات دیگری به خطر افتد و این شامل تمام مراحل حمل‌ است‌ و دلیل دیگر روایات است،نظیر روایتی از پیامبر اکرم(ص)که در شرح آن آمده اسـت،که زن بـاردار رجـم نمی‌شود تا آن‌که وضع‌ حمل کـند،چه حـمل او از زنـا باشد یا غیرزنا.(ابن قدامه،المغنی‌ و الشرح الکبیر،ج 9،ص 944)

دلیل دیگر این که جواز سقط جنین از راه زنا با مقتضای قاعده سد ذرایع تناقض‌ دارد زیرا اگـر راهـی شـرعی‌ برای‌ رهایی از بارداری کسی که‌ از‌ راه زنا باردار مـی‌شود گذاشته شـود،عامل بازدارنده‌ی زنا یعنی عقوبت اجتماعی زایل می‌شود و وسیله‌ای‌ شرعی برای سقط و مخفی کردن زنا و نشر فساد گذاشته‌ می‌شود(غانم،احکام‌ جنین فـی فـقه‌ الاسلامی،صص 471-371)

در مـقابل،گروهی‌ قایل به جواز سقط جنین پیش از دمیدن روح هستند.در مواردی‌ که بـارداری در نتیجه‌ی تجاوز به عنف باشد به‌دلیل حفظ سلامت روانی مادر و جلوگیری از اختلال نسل.(همان،ص 771)

5-سقط جنین به‌منظور‌ کنترل‌ جمعیت از دیـدگاه اهـل سنت

از نـگاه فقهای اهل سنت،سقط به‌منظور جلوگیری از رشد جمعیت پس از ولوج‌ روح جایز نیست امـا قـبل از دمیده شدن روح از نظر غالب صاحب‌نظران اهل‌ سنت‌ جایز نیست و به کلام خداوند که می‌فرماید:«و لا تقتلوا اولادکم خـشیه إمـلق نـحن نرزقهم و ایاکم»(اسراء13/).این گروه معتقدند که برای‌ کنترل جمعیت از راه‌های مشروع‌

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 56)
پیشگیری از بارداری بدون تـعدی بـر جـنینی‌ که‌ حاصل‌ شده به شرط ترتب ضرر می‌توان استفاده کرد.

عده‌ای نیز به‌طورکلی سقط جنین را پیش از چـهار مـاه جـایز ‌‌می‌دانند‌ و معتقدند همان‌طور که عزل برای تنظیم یا تحدید نسل جایز است سقط جنین‌ نـیز‌ پیـش‌ از چهار ماه جایز است.البته برخی رضایت همسر را لازم دانسته‌اند(شلتوت،التفاوی دراسه لمشکلات‌ المسلم المعاصر،صص 592-492)

سقط جنین‌ در نگاه فـقه شـیعه‌ 1-سقط جـنین پیش از دمیده شدن روح و بعد از‌ آن در فقه شیعه

نظر کلی‌ فقه شیعه با استناد به کتاب سنت،اجماع و عـقل حـرمت سقط جنین در تمام مراحل تطور و تحول جنین می‌باشد.زیرا صاحب‌نظران شیعه معتقدند که تـکون‌ انسان از زمـان اسـتقرار نطفه در رحم آغاز‌ می‌شود و میان مرحله‌ی نطفه با مراحل بعدی‌ به‌لحاظ حکم تکلیفی یعنی حرمت سـقط جـنین تمایزی نیست هرچند به‌لحاظ حکم‌ وضعی و مقادیر دیه تفاوت وجود دارد.بیشتر فقهای شـیعی بـحث سـقط جنین را‌ در‌ باب‌ دیات و لواحق آن مطرح کرده و مقدار دیه حمل را در مراحل مختلف سقط و عنوان قاتل‌ به کسی کـه اقـدام بـه چنین امری می‌کند و محرومیت وی از دیه‌ حمل‌ را عنوان کرده‌اند. و معتقدند بعد از دمیده شـدن روحـ،جنین انسان همانند سایر انسان‌هاست و قتل انسان‌ به دلایل متعدد حرام است.زیرا خداوند می‌فرماید:

«و لا تقتلوا النفس التی حرم اللّهـ‌ الا‌ با الحق»
(انعام151/)که دلالت دارد بـه حرمت سقط جنین،عقل نیز سقط جنین را ظلم‌ می‌داند.زیرا سقط جنین،تعدی به کسی اسـت کـه قادر به دفاع از خود نیست.

اما قبل از دمیده شـدن روحـ‌ بـه‌دلیل‌ این‌ که چنین دارای حیات نباتی‌ است‌ و انـسان‌ بالفعل نـیست سقط آن،قتل نفس محسوب نمی‌شود اما به‌دلیل آیات و روایات حرام‌ است.(مکارم شیرازی،بحوث فقهیه مـهمه،ص 682)شـیخ صدوق یکی از فقهای‌ بزرگ‌ شـیعه‌ در ایـن مورد مـی‌فرماید:«إذا احـتبس عـلی المرأة حیضها شهرا‌ فلا‌ یجوز أن تـسقی دواء الطـمث‌ من یومها لأن النطفه إذا وقعت فی الرحم تصیر الی علقه ثم الی ما شاء‌ اللّه،و‌ إنـ‌ النـطفه إذا

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 57)
وقعت فی غیر الرحم لم یخلق منها شـی‌ء فإذا‌ ارتفع طمثها شـهرا و جـاوز وقتها التی کانت‌ فیه لم تسق دواء».(ابـن عـلی بابویه قمی،من لا یحضره الفقیه،ج 1،ص‌ 841)

مهم‌ترین ادله‌ی‌ که فقهای شیعه بر حرمت سقط جـنین بـه آن استناد کرده‌اند روایات‌ است‌ که نـمونه‌ای از آن را می‌آوریم.

«عن ابـی عـبد اللّه علیه السلام فـی امـرأه شربت دواء و هی‌ حامل‌ لتـطرح ولدهـا فالقت‌ ولدها قال:

ان کان له عظم قد نبت علیه اللحم و رشق‌ له‌ السمع و البصر فان علیها دیـه تـسلمها إلی‌ ابیه.

قال:و إن کان جنینا علقة أو مضغة‌ فان‌ عـلیها‌ اربـعین دینارا أو غـرة تـسلمها الی ابـیه،قلت: فهی لا ترث من ولدها مـن دیته،قال:لا لانّها‌ قتلته».(محمد‌ بن حسن طوسی،استبصار،ج 4،ص 903)

در این روایت به‌کار بردن واژه قتل برای عمل‌ آن‌ زنـ‌ و نـیز جعل دیه و این که از دیه‌ ارث نـمی‌برد دلالت بـر حـرمت عـمل‌ او‌ دارد.هـم‌چنین دلالت دارد بر این کـه سـقط جنین‌ چه پس از ولوج روح و چه‌ قبل‌ از آن در حالت عادی حرام است.

عده‌ای از فقها بیان داشته‌اند که قرار دادن دیه‌ بر‌ اسقاط جنین در تـمام مـراحل آنـ‌ در روایات دلالت بر حرمت سقط جنین‌ دارد.زیرا‌ اصـل‌ در وجـوب دیـه ایـن اسـت،که بـه‌ سبب جنایت باشد و جنایت عمدی قطعا حرام است،پس سقط‌ جنین‌ در‌ هریک از مراحل رشد،حرام خواهد بود.(طلعتی،رشد جمعیت،ص 492)

2-سقط جنین به‌منظور حفظ جان مادر‌ و سلامت او

سقط جنین به‌منظور درمان بیماری‌ها و یا مـوارد خاص پزشکی ازجمله اموری‌ است که در منابع‌ فقهی‌ شیعه بحثی به میان نیامده،ولی مورد توجه فقهای معاصر شیعه قرار گرفته است.

ازجمله این‌ موارد هنگامی است،که ادامه بارداری جان و سلامت‌ مادر‌ در معرض‌ خطر قرار گـیرد و حـفظ حیات‌ مادر،متوقف‌ بر سقط جنین باشد.در این‌هنگام سقط جنین پیش از ولوج روح از نظر فقها‌ شیعه‌ جایز است.زیرا دوران امر بین‌ اهم(حفظ

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 58)
نفس محترمه)و مهم(حرمت‌ اسقاط‌ جنین)است‌ و به‌دلیل اهمیت وجوب حفظ نفس‌ نسبت‌ به‌ حرمت سقط جـنین،می‌توان بـرای رفع خطر جانی از مادر به سقط جنین‌ اقدام‌ کرد.(خرازی،تحدید‌ نسل و تعقیم،ص 37)و نیز قاعده‌ی‌ نفی حرج رافع حرمت‌ سقط‌ قبل از ولوج روح است و شامل‌ قول خداوند اسـت کـه می‌فرماید:«ما جعل علیکم فی الدیـن مـن‌ حرج….»(حج87/)زیرا خطری که مادر‌ را‌ تهدید می‌کند و حرج تحمل‌ناپذیر‌ نمی‌تواند، سقط‌ پیش‌ از چهار ماه‌ حرام‌ باشد.(صانعی،استفتائات پزشکی،ص 701)

و اگر‌ خوف‌ نسبت به خطر جانی برای مادر حاصل گـردد بـنابر سیره‌ی عقلا که خـوف‌ را طـریق‌ به‌ واقع می‌دانند،سقط جایز است.

اما وقتی که‌ ادامه‌ی‌ بارداری سلامت‌ مادر‌ را‌ تهدید می‌کند به‌گونه‌ای‌که مادر‌ به‌ بیماری سخت یا نقص عضو و مانند این‌ها دچار گردد و درمان وی متوقف بر‌ سقط جنین‌ یا منجر بـه آن گـردد.در این‌صورت‌ نیز‌ سقط‌ پیش‌ از‌ ولوج روح جایز‌ است‌ زیرا میان وجوب معالجه مادر به‌جهت سلامت وی و حرمت سقط جنین تزاحم واقع می‌شود و چون معالجه‌ی‌ مادر،مهم‌تر‌ از‌ حفظ حیات جنین است،معالجه به‌وسیله‌ی سقط جایز است.(مکارم‌ شیرازی،مسائل‌ مـستحدثه‌ فـی‌ طب،ص‌ 43)

دبر شـورای نگهبان در استفتائاتی که از امام خمینی(ره)در این خصوص بیان‌ کرده‌اند،آورده است،سقط پیش از ولوج روح را به‌منظور حفظ جان مادر جایز بلکه‌ لازم دانـسته‌اند.(مهرپور،مجموعه نظرات شورای نگهبان،ج‌ 3،ص 822)

برای سقط جنین پس از دمیده شدن روح به‌منظور حفظ جان مـادر یـا سـلامت وی‌ دو نظر وجود دارد.

عده‌ای قایل به عدم جواز سقط جنین پس از ولوج روح شده‌اند‌ و معتقدند که جنین، دارای روح نفس محترمه است و بـا ‌ ‌انـسان دیگری که دارای نفس محترمه است،تفاوتی‌ ندارد.بنابراین برای حفظ یکی از آن دو،کشتن دیگری جایز نیست.

و برای ایـن گـفته خـود‌ به‌ این روایت استناد کرده‌اند که امام(ع)می‌فرماید:«انما جعلت‌ التقیه لیحقن بها الدم،فإذا بلغت التقیه الدم فلا تـقیه…»(حر عاملی،وسائل الشیعه،ج 6،ص 384)

«همانا تقیه قرار داده شده‌ است‌ برای آن‌که جان انسان به‌واسطه‌ی‌ آن‌ حـفظ شود؛ پس هرگاه تقیه مـوجب کـشته شدن دیگری شود،تقیه نیست….»

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 59)
و این روایات را تعمیم کرده‌اند به هرجا که کشتن دیگری برای حفظ جان خود مطرح‌ گردد،عناوین‌ تقیه یا ضرورت یا‌ اضطرار‌ و مانند این‌ها مجوز برای کشتن غیر نمی‌باشد.(خرازی،تحدید نسل و تعقیم،ص 37)صـاحب جواهر در این مورد گفته،واجب است‌ آن دو را رها کرده و منتظر قضا و قدر الهی شد،زیرا خداوند به‌ مصالح‌ بندگان آگاه است. (نجفی،جواهر الکلام،باب طهاره،ج 4،ص 873)

این گروه وقتی سقط جنین به‌منظور حفظ جان مادر را جایز ندانند،به‌طریق اولیـ‌ سقط بـه‌منظور سلامت مادر را جایز نمی‌دانند.

اما کسانی که قایل به جواز‌ سقط‌ جنین به‌منظور‌ حفظ جان مادر پس از ولوج روح‌ هستند،مبانی متفاوتی دارند:گروهی معتقدند که مادر برای دفاع از جان خویش‌ می‌تواند‌ جنین را که قصد کشتن او را دارد از بین بـبرد‌ و آنـ‌ را از مصادیق دفاع مشروع‌ شمرده‌اند و فرقی بین این که هجوم از ناحیه‌ی عامل خارجی باشد یا ‌‌از‌ ناحیه‌ی عامل‌ داخلی نیست.(حسینی شیرازی،الفقه،ج 29،ص 18)

گروهی نیز بنابر قاعده‌ی تزاحم مادر را مجاز‌ به‌ سقط‌ جنین می‌دانند زیرا امـر دورانـ‌ دارد بین دو محذور یعنی وجوب حفظ نفس خود و حرمت‌ قتل نفس(جنین)و عدم‌ ترجیح یکی از دو طرف به حکم عقل،مادر بین حفظ نفس‌ خود و سقط جنین‌ مخیر است.(موسوی‌ خوئی،صراط النجاة،ج 1،ص 333؛همو،مبانی تکمله منهاج،ج 2،31).

گروهی نـیز عـقیده دارنـد که بنابر قاعده‌ای اضطرار حـرمت سـقط جـنین رفع می‌شود و برای این نظر خود به ادله زیر استناد کرده‌اند.آن‌جا که خداوند می‌فرماید:

«فمن اضطر فی مخمصه غیر متجانف لإثمّ فان اللّه غفور الرحیم»؛
(مائده3/)«آن‌ها کـه در حـال‌ گرسنگی دسـتشان به غذای دیگری نرسد متمایل به گناه نـباشند،مانعی نـدارد از گوشت‌های ممنوع بخورند و خداوند آمرزنده و مهربان‌ است»و‌ نیز حدیث نبوی که‌ می‌فرماید:«رفع عن امتی…و ما اضطر و الیه….»از امت من چـیزی کـه بـه آن اضطرار پیدا کند،برداشته شده است».

درنهایت گروهی نیز براساس بنای عقلا،مادر را مخیر بـین حفظ جان‌ خود‌ و یا حفظ جنین می‌دانند.(خرازی،تحدید نسل و تعقیم،صص 67)و امام(ره)در موردی که امر دایر باشد بین حفظ جان یکی از او دو نـفر یـعنی مـادر و جنین فرمودند:«ترجیح وجود ندارد

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 60)
و مورد‌ قرعه‌ هم نیست و اگر علم به تـلف شـدن هردو است و امکان حفظ احدهما مورد قرعه است»،اما درصورتی‌که با حفظ جنین یقین به فوت مادر و احـتمال بـقای جـنین‌ باشد امام(ره)سقط‌ جنین‌ را‌ جایز دانسته‌اند.اما اگر علم و یقین‌ نباشد،بلکه‌ تنها خوف‌ موت مادر بـاشد،امام(ره)فرمودند:«در صـورت خـوف سقط محل اشکال است،بلکه عدم‌ جواز ارجح است».امام(ره)در مواردی که سقط جنین را جایز یا لازمـ‌ دانـسته‌اند،اجازه‌ی‌ کسی‌ را‌ مـعتبر ندانسته‌اند و فرمودند:«برای حفظ نفس محترمه،اجازه‌ی کسی‌ معتبر نیست».(مهرپور،ص‌ 922)

آیة اللّه سیستانی،اسقاط بعد از ولوج را مطلقا جایز نمی‌داند و می‌فرماید:«اسقاط حمل بـعد از ولوج روح بـه هیچ سبب‌ و دلیلی،بر‌ زن جایز نیست ولی قبل از ولوج روح‌ درصورتی‌که ادامه‌ی حمل‌ برای مادر،ضرر یا حـرج تـحمل‌نکردنی داشـته باشد،جایز است»(حکیم،الفقه للمغتربین،ص 362)

3-سقط جنین در بیماری‌ها و ناهنجاری‌های جنینی در دیدگاه فقه‌ شیعه

بیماری‌ها و ناهنجاری‌های جنینی که ممکن است مـوجب تـولد جنین ناقص الخلقه‌ شود از‌ انگیزه‌های‌ دیگر سقط جنین است که فقهای شیعه نظرات گـوناگونی را در ایـن‌ مورد مـطرح کرده‌اند.

گروهی قایلند به‌ جواز‌ سقط‌ جنین ناقص الخلقه پیش از دمیده شدن روح و آن‌ هنگامی است که‌ به‌ نـقص‌ عـضو جنین برای انسان علم یا ظن نزدیک به علم حاصل‌ گردد و این مـعلولیت‌ مـوجب‌ حـرج‌ بر خانواده و اجتماع گردد.به‌دلیل قاعده‌ی نفی عسر و حرج یا نفی ضرر،سقط جنین پیش‌ از‌ ولوج روح جایز اسـت.(مکارم شـیرازی،مسائل‌ المستحدثه فـی طب،ص 53)

آیة اللّه مکارم شیرازی در این‌ موارد‌ فرمودند:«هرگاه‌ جنین در مراحل ابتدایی باشد و جنین بـه‌صورت انـسان کامل درنیامده باشد و باقی ماندن‌ جنین‌ در آن حالت و سپس‌ تولد ناقص آن باعث عسر و حرج شدید برای‌ پدر‌ و مادر گـردد،با ایـن شرط مانعی ندارد. (علیان‌نژادی،استفتائا جدید،ج 1،ص 354)و درمورد بیماری ایدز اگر علم به‌ ابتلای‌ جـنین بـه‌ این بیماری پیش از دمیده شدن روح باشد نیز بـنابر قـاعده‌ی‌ نـفی‌ حرج‌ جایز است.

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 61)
قول دیگر عدم جواز سقط جـنین،ناقص الخـلقه است.هرچند این بیماری سخت و طاقت‌فرسا و هزینه‌بر‌ باشد‌ و آن را امتحان برای جنین و والدین او محسوب مـی‌کنند.و دلیل آن اطـلاق‌ ادله‌ حرمت این عمل مـی‌دانند.(مکارم شـیرازی،مسائل مستحدثه فـی‌ طب،ص 53)امـام(ره)نیز در مـوردی که:اگر تشخیص داده شود،جنین در صورت‌ رشد‌ و تولد نـاقص العـضو و یا ناقص الخلقه خواهد بود حکم به عدم‌ جواز‌ آن داده‌اند. (موسوی خمینی،استفائات از مـحضر امـام خمینی،ج‌ 3،ص‌ 092)

اما بعد از دمیده شدن روح طـبق نظر‌ بیشتر‌ فقهای امـامیه سـقط جنین حرام است هرچند حـرج شـدیدی بر پدر و مادر‌ وارد‌ شود؛زیرا انسان زنده بر آن‌ اطلاق‌ می‌شود و همان‌طور‌ که‌ کشتن‌ انـسان نـاقص الخلقه پس از ولادت‌ جایز‌ نیست قـبل از ولادت و پسـ‌ از ولوج روح و صـدق انسان کامل‌ بـر‌ آنـ‌جایز نیست.زیرا ادله‌ی حرمت قـتل جـنین‌ عمومیت‌ دارد و جنین سالم‌ و ناقص الخلقه را پس از‌ نفخ‌ روح شامل می‌شود گروهی از فقهای شیعی قایل هستند به جـواز سـقط جنین ناقص‌ الخلقه‌ پس از ولوج روح بنابر قائده‌ی‌ نفی‌ حـرج‌ و(الضـرورات تبیح المـحظورات)و‌ نـیز‌ مـیان حرمت سقط جنین‌ و فـرزندی‌ که زنده به دنیا می‌آید تفاوت قائلند.(مکارم شیرازی،مسائل المستحدثه فی طب،ص 73-63)

4-سقط جنین به‌منظور‌ پنهان‌ کـردن اعـمال خلاف در فقه شیعه

فقهای امامیه‌ به اتفاق‌ سـقط‌ جـنین‌ حـاصل از زنـا را‌ در تـمام مراحل از زمان انـعقاد نطفه تـا زمان وضع حمل حرام می‌دانند.درواقع به‌دلیل اطلاق ادله‌ی‌ حرمت‌ سقط جنین،فرقی بین جنین حاصل از راه‌ مشروع‌ و نـامشروع‌ نـیست‌ و سـقط آن‌ در‌ هر دو صورت حرام است امام(ره)می‌فرماید:«اگر زنـی از زنـا آبـستن شـود،جایز نـیست بـچه‌اش‌ را سقط کند»(موسوی الخمینی،توضیح المسائل‌ امام،ص‌ 663)اما‌ باوجوداین که به‌نظر برخی از ایشان در بارداری‌های‌ نامشروع‌ حاصل‌ از‌ تجاوز‌ به‌ عنف به‌دلیل حرج شدیدی که بر این‌ حمل مترتّب می‌شود؛سقط جنین پیـش از ولوج روح جایز است؛زیرا کسانی که به این‌ شکل باردار می‌شوند در وضعیت شدید بحرانی و ناراحتی‌های اجتماعی قرار می‌گیرند. اما گاهی شدت این بحران به حدی می‌رسد که شخص دست به خودکشی می‌زند که در ایـن حـالت حتی سقط جنین بعد از ولوج روح نیز جایز است.(فضل‌ اللّه،المسائل‌ الفقهیه،ج 2، ص 834)آیه اللّه مکارم شیرازی درمورد جنین حاصل از زنای به عنف می‌فرماید:«سقط

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 62)
جنین جایز نیست،مگر این که نگهداری آن جنین منجر به بیماری شدید مـادر و کـسالت‌ روانی او‌ گردد،که‌ در این‌صورت می‌توان به حاملگی او پایان داد؛مشروط به این که‌ جنین در ماه‌های اولیه باشد».(علیان‌نژادی،استفتائات جدید،ج 2،ص 675)

5-سقط جنین به انگیزه‌ی کنترل جمعیت‌ در‌ فقه شیعه

براساس نظر کارشناسان عـلوم‌ اجـتماعی‌ و اقتصادی،ازدیاد جمعیت سبب بروز مشکلات زیـادی شـده،بنابراین کنترل آن از مسائل ضروری زندگی بشر است که این‌ موضوع نمی‌تواند مجوز سقط جنین باشد.

بنابراین سقط جنین‌ به‌ انگیزه جلوگیری از رشد‌ جمعیت‌ ازنظر فتاوی فقهای شیعی‌ به‌هیچ‌وجه جـایز نیست.

آیه اللّه خـامنه‌ای می‌فرماید:«سقط جنین به‌مجرد وجـود مـشکلات اقتصادی جایز نمی‌شود».(اجوبه الاستفتائات،ص 872)

چون درصورت دمیده شدن روح قتل نفس و قبل از دمیده شدن روح نیز‌ حرام‌ است.زیرا‌ هیچ ضرورت و حرجی برای این کار وجود ندارد.(مکارم شیرازی،بحوث فقهیه مهمه، ص 692)

علاوه بر این که سقط برای مـادر ضـررهای زیادی دارد ازطرفی راه‌های پیشگیری از بارداری و افزایش روش‌های مؤثر‌ ضدبارداری‌ منجر به‌ کاهش زاد و ولد و درنتیجه‌ کنترل جمعیت می‌گردد.

حکم وضعی سقط جنین در فقه اسلامی

در این قسمت مسایل‌ حقوقی سقط جنین از دیدگاه فقهای شیعه و سنی مورد بـحث‌ قرار‌ مـی‌گیرد.به‌ اتفاق‌ فـقهای اهل سنت درصورت جنایت بر چنین زن حر،پرداخت‌ دیه که غره‌1است،بر جانی واجب می‌گردد.(ابن قدامه،المغنی و الشرح ‌‌الکبیر،ج‌ 9،ص 635)و در این مـورد به روایات استناد کرده‌اند و از آن روایت ابو‌ هریره‌ از‌ پیامبر اکرم(ص)است‌ (1)یک بیستم دیـه‌ی کـامل مـعادل پنج شتر یا صد گوسفند یا پانصد درهم

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 63)
که نقل‌ کرده است«أن امرأتین من هذیل رمت احداهما الأخری،فطرحت جـنینها ‌ ‌فـقضی‌ فیه النبی(ص)بغره عبد او‌ أمه»(مسلم،جامع صحیح مسلم،ج 11،ص‌ 571)

اما وجوب دیه بر جنین مشروط است بـر ایـن کـه:اولا جنین دراثر جنایت مرده به‌ دنیا آید.ثانیا سقط عمدی باشد.ثالثا مانعی برای وجوب دیه بر مـرتکب نباشد.مثل‌ هنگامی‌که مرد همسر خود را به‌جهت نشوز‌ تأدیب کند و در این امر اسراف ننماید و جـنین وی سقط گردد،ضامن نیست.(زیدان،المفصل فـی احـکام المراه و البیت المسلم،ج 3،ص 204)

اما درمورد این که جنایت بر جنین در چه مرحله‌ای دیه‌ خواهد‌ داشت،فقهای اهل‌ سنت اختلاف نظر دارند.فقهای حنفی،شافعی و حنبلی قایلند به این که جنین وقتی از مرحله مضغه تجاوز کرده بـاشد غره واجب است،اما وقتی آن‌چه سقط می‌شود صورت‌ انسانی نداشته باشد و خلقت‌ آن آشکار نباشد غره ثابت نمی‌شود زیرا لفظ ولد به آن‌ اطلاق نمی‌شود.اما در مقابل گروهی از فقهای اهل سنت قایلند به این که آنـ‌چه سـقط می‌شود اگرچه صورت آدمی نداشته‌ باشد،اما‌ چون مبدأ خلق آدمی است غره ثابت‌ است(ابن قدامه،المغنی و الشرح الکبیر،ج 9،ص 935،محمد غانم،احکام فی فقه اسلامی،ص 002)و پرداخت‌کننده‌ی دیه بنابر شافعیه و حنفیه عاقله است چون جنایت عـمد بـر‌ مادر‌ و خطا‌ بر چنین صورت گرفته است.(الرملی،نهایهء‌ المحتاج‌ الی‌ شرح منهاج،ج 7،ص 283)

از نظر حنابله و مالکیه،دیه‌ی جنین بر جانی است چون کمتر از یک‌سوم دیه کامل است‌ و عاقله متحمل‌ دیده‌ کمتر‌ از یـک‌سوم نـمی‌شود.(ابن قدامه،المغنی و الشرح الکبیر،ج 9،ص‌ 445)

بنابر اتفاق فقهای اهل تسنن گیرنده دیه،جنین وارث اوست و جانی اگر وارث باشد ارث نمی‌برد.(البهوتی،کشاف القناع،ج 6،ص 42)

درمورد قصاص جانی‌ به‌هنگام‌ سقط‌ عمدی به اجماع فقهای حنفیه،شافعیه،حنابله‌ و مالکیه به‌جز ابن جـوزی از‌ حـنابله و ابـن قاسم از مالکیه قصاص را در سقط عـمدی جـنین‌ ثابت نـمی‌دانند.به این اعتبار که سقط عمدی‌ جنین‌ مانند‌ خطاست زیرا جنین به‌ واسطه‌ی زدن دیگری می‌میرد دلیل دیگر این که‌ جنین‌ نفس کاملی نـیست زیـرا او در حـکم جزیی از مادر است و سزاوار این که حقی بـرای‌ او‌ ثـابت‌ شود نیست.

ابن جوزی،فقیه حنبلی قصاص را در سقط عمدی جنین،مانند قتل نفس‌ معتبر دانسته‌ و بیان داشته است«إذا تعمدت المراه إسقاط ما فیه روح کـان کـقتل مومن»(غانم،

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 64)
احکام الجـنین فی‌ فقه‌ اسلامی،ص‌ 981)و استناد به کلام خداوند کرده که مـی‌فرماید:«و إذا المؤدة سئلت بأیّ ذنب قتلت»(تکویر9/-8)بنابراین به‌ اتفاق‌ فقهی اهل سنت در سقط پس‌ از ولوج روح قصاص ثابت نیست.

در ثبوت کفاره،شافعیه‌ و حنابله‌ بـه‌هنگام جـنایت بـر جنس کفاره را واجب می‌دانند. چون قتل نفس محترمه است.اما مالکی و حنفی‌ کـفاره را واجـب نمی‌دانند،بلکه آن را مستحب می‌شمارند.به‌دلیل عدم قضاوت پیامبر اکرم(ص)به آن.(زیدان،المفصل فی‌ احکام‌ المراه‌ و البیت المسلم،ج 3،ص 214)

حکم وضعی سقط عمدی جـنین از دیـدگاه فـقه شیعه درصورت جنایت بر‌ جنین‌ به‌ اجماع فقها وجوب پرداخت دیه است.و قـول مـشهور تـقسیم کردن دیه به‌ مراتب‌ نقل‌ شدن‌ یعنی انتقالات نطفه تا تمام شدن خلقت جنین اسـت.پس در مـرحله نـطفه 02 دینار،علقه 04 دینار،مضغه‌ 06‌ دینار‌ و عظام 08 دینار و درصورتی‌که تام الخلقه باشد ولی روح در آن‌ دمیده‌ نشده باشد صـد دیـنار اما اگر روح در آن دمیده شده باشد برای‌ پسر دیه کامل و برای‌ دختر نصف آن است و اگـر جـنین دوقـلو و یا چندقلو باشد‌ دیه‌ تکرار‌ می‌شود و در سقط عمد و شبه‌ عمد‌ دیه‌ جنین در مال جانی و اگـر خـطا‌ باشد‌ بر عاقله اوست.(موسوی خمینی،تحریر الوسیله،ج 2،ص 795،محقق حلی،شرایع الاسلام،ج 4،ص 5102)

دلیل مشهور روایات متعد‌ است،ازجمله‌ روایـتی از ابـی عـبد اللّه(ع)از‌ ابی‌ الحسن الرضا (ع)از‌ امیر‌ المؤمنان‌ علی(ع):«جعل دیه الجنین مأه دینار و جعل‌ منی الرجل الی أن یـکون‌ جنینا خـمسه أجزاء فاذا کان جنینا قبل أن‌ تلجه‌ الروح مأه دینار….،و المأه دینار خـمسه‌ اجزاء:للنطفه‌ خـمس المـأه عشرین دینارا‌ و للعقه خمسی المأه اربعین دینارا‌ و للمضغه ثلاثه‌ اخماس المأه ستین دینارا و للعظم أربعه اخـماس الدیـه ثـمانین دینارا فإذا‌ کسی‌ اللحم کانت‌ له مأه دینار کامله‌ فإذا‌ أنشا‌ فیه آخـر و هـو‌ الروح فهو حینئذ نفس‌ فیه‌ ألف دینار دیه کامله‌ ان کان ذکرا و ان کان انثی فخمساه دینار».(نجفی،جواهر الکلام،ج 34،ص‌ 653)ایـن‌ قـول‌ مشهور است و فی الجمله در‌ مقدار‌ دیه اختلافی‌ نیست.

اما حکم‌ به قصاص و کفاره‌ در هنگا جـنایت بـر جنین چگونه است؟فقهای شیعه در صورت اسقاط عـمدی جـنین بـعد از ولوج‌ روح‌ پرداخت کفاره را هم‌چون دنیه بـر‌ مـباشر‌ سقط

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 65)
واجب دانسته‌اند.امام‌ خمینی(ره)می‌فرمایند:«کفاره‌ و دیه کامل‌ بر‌ مجرم واجب است بعد از علم به حیات و نـفخ روح ولو بـا گواهی دو متخصص عادل»(تحریر‌ الوسیله،ج‌ 2،صـ‌ 795)

اما قـصاص قبل از نـفخ روح ثـابت‌ نـیست‌ زیرا‌ موضوع‌ قصاص‌ که‌ همان ازهـاق نـفس‌ محترمه می‌باشد،منتفی است اما درمورد قصاص جانی بعد از نفخ روح اختلاف نظر است.

برخی از فقهای شیعه،قایل بـه قـصاص شده‌اند صاحب جواهر در این باره مـی‌فرماید: «اگر‌ کسی ضربه‌ای عمدی بـه زنـی بزند و زن جنین را سقط کند و جـنین بـمیرد قصاص‌ می‌شود بخاطر تحقق یتفتن موضوع قصاص که آن ازهاق نفس محترمه است خواه حـیات‌ مستتر بـاشد‌ یا‌ نه و چون قتل انـسان کـامل اسـت کفاره نیز واجـب اسـت.(نجفی،ص 183)

گروهی از فقها،قایل به عدم ثـبوت قـصاص شده‌اند و فقط پرداخت دیه را واجب‌ دانسته‌اند.صاحب شرایع می‌فرماید:«اگر زن حمل‌ خود‌ را با المباشر،یا با لتسبیب‌ ساقط کـند پس دیـه سقط بر عهده‌ی اوست و نصیبی از ایـن دیـه نمی‌برد.(محقق حـلی،شرایع‌ الاسلام،ص 8102)هـمان‌طور کـه روایات متعددی‌ درمورد‌ دیـه جنین و سقط عمدی‌ آن‌ وارد‌ شده است که دلالت بر قصاص ندارد.

از ابی عبد اللّه(علیه السلام)درمورد زن بارداری کـه دارویـی می‌نوشد تا حمل خود را سقط کـند روایـت شـده اسـت‌ کـه‌ فرمودند:«إن کان له عـظم‌ قـد‌ نبت علیه اللحم و شق له سمع‌ و البصر فإن علیها دنیه تسلمها الی ابیه…قلت فهی لا ترث من ولدها مـن دیـه؟قال:لا لأنـها قتلته».(ابن بابویه قمی،من لا یحضره الفقیه،ج 4،ص 121)روایت تصریح‌ بـه‌ قـوع جـنایت عـمدی بـر جنین کـامل و پرداخت دیه دارد و دلالتی بر قصاص ندارد.حال اگر قصاص واجب بود لازم‌ می‌آمد که در روایت که معتبر السند است به آن اشاره گردد.پس‌ عدم‌ ثبوت قصاص‌ لازم‌ می‌آید و نیز اگر بـگوییم که این مسأله یعنی ثبوت قصاص از موارد شبهه است،حدود و قصاص به‌هنگام‌ شبهه منتفی می‌باشند.(مکارم شیرازی،بحوث فقهیه مهمه،ص 192)

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 66)
بررسی حقوقی سقط جنین

پدیده‌ی سقط‌ جنین‌ و موارد تجویز آن در نظام‌های حقوقی دنیا یکسان نیست بلکه‌ هریک مـتناسب بـا ارزش‌های حاکم بر جامعه خود ‌‌به‌ گونه‌ای متفاوت با آن برخورد کرده‌اند،برخی مطلقا ممنوع برخی مطلقا تجویز و برخی تحت‌ شرایطی‌ اجازه‌ می‌دهند.

ممنوعیت مطلق سقط جنین از کهن‌ترین دیدگاه‌ها و افراطی و تحت‌تأثیر دیدگاه‌های‌ مذهبی و اخلاقی اسـت‌ و بـه حق حیات جنین و انسان کامل بودن آن توجه دارد و سقط آن را در همه‌ موقعیت‌ها‌ ازلحاظ اخلاقی ناپسند و قتل و فرد بیگناه می‌داند.

این دیدگاه که مورد توجه محافل مذهبی اسـت،در مـجموعه‌ی قواعد جدید عهدنامه‌ ژنو تمایل بـه آن مـشاهده می‌شود«من عالی‌ترین احترام را برای زندگی بشر‌ از زمان‌ انعقاد نطفه خواهم داشت»همان‌طور که بقراط در سوگندنامه‌اش آن را ممنوع کرده‌ است.(اشرفی،اخلاقی پزشکی،صص 531 و 723)

کشورهای اندکی هم‌چون:ایرلند،یونان،فیلیپین،سقط جنین قانونی نیست و در جمهوری ایرلند سـقط حـتی به‌خاطر نجات جان مـادر‌ مـمنوع‌ است و کشور مالی به‌دلیل‌ کمی موالید سقط را عملا ممنوع اعلام کرد.(عباسی،سقط جنین،ص 36)

درمقابل کشورهایی هستند که سقط جنین را مطلقا آزاد کرده‌اند و پیوسته به حق‌ حیات مادر و تقدم‌ آن‌ بر حق حیات جنین توجه و حـقوق زنـان را مطرح می‌کنند.در حقوق آمریکا و آلمان تقاضای زن و موافقت پزشک برای تجویز سقط پیش از سه ماه‌ بارداری کافی است و جدیدترین‌ بررسی‌ها نشان می‌دهد که آمریکا از زمره کشورهایی‌ است که آمار سقط جنین در آن به‌صورت وحشتناکی بـالا رفـته است و مـأمنی برای افراد و ملیت‌های مختلف بوده که در کشورشان‌ سقط‌ جنین‌ قانونی نبوده است.

به‌طوری‌که در سال‌ 0991،حدود‌ 1/5‌ میلیون سقط عمدی بـه‌صورت رسمی در این کشور ثبت و درواقع تا سال 0891 سقط قانونی شایع‌ترین کـار جـراحی در ایـالات‌ متحده محسوب‌ شده‌ است.در‌ کشورهای آمریکای لاتین هم وضع به همین منوال‌ است. در‌ کشورهای آفریقایی نیز برخی آمـارهای ‌ ‌اعـلام‌شده از درصد بالای سقط جنین در این‌ کشورها دارد و زامبیا تنها کشوری است‌ که‌ سقط‌ در آن قانونی اسـت.(محقق دامـاد،اخلاق‌ پزشکی،ج 5،ص 631 و 251؛اسـپیروف لیون،آندوکرینولوژی‌ بالینی،ص 544)

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 67)
گروه عظیمی از کشورها نگاه نسبی به مسأله‌ی سقط جنین دارند و در اوضاع خاصی‌ سقط را قانونی‌ دانـسته‌ و خارج از آن ممنوع و قابل کیفر می‌دانند.کشورهای اسلامی و کشورهای استرالیا،لهستان،ایتالیا،مکزیک‌ ازجمله‌ این کشورها هستند.(عباسی،سقط جنین،ص 46)

سقط جـنین در حقوق ایران

در نظام حقوق ایـران در مـوارد 081-381 قانون مجازات‌ عمومی‌ سابق‌ و مواد 491- 002 قانون مجازات اسلامی سال 1631 و مواد 09 و 19‌ و 151 و قانون مجازات‌ اسلامی بخش تعزیرات مصوب سال 2631 و مواد 874 و 294‌ قانون‌ مجازات‌های‌ اسلامی‌ مصوب سال 0731 و مواد 226-526 و 517-617 قانون مجازات‌های اسلامی‌ مصوب 5731،مسأله‌ی سقط جنین‌ و مجازات‌های آن آمده است.

مواد 081-381 قـانون مجازات‌های عمومی قبل از انقلاب است که‌ تنها‌ سقط‌ جنین‌ به‌منظور حفظ جان مادر از مجازات معاف گردید اما در اصلاحیه‌ی آن آیین‌نامه‌ای به‌ تصویب‌ رسید‌ که ایران آزادی مطلق سقط جنین را بدون هیچ قیدی پذیرفت اما بـه‌ دنبال‌ فـسادهای‌ اجرایی‌ آیین‌نامه مزبور و فشارهایی که توسط محافل مذهبی وارد می‌شد،چندان به آن عمل نشد تااین که‌ با‌ اوج‌گیری انقلاب اسلامی رسما لغو گردید. (طلعتی،رشد جمعیت،ص 653)

پس از انقلاب اسلامی در‌ نظام‌ حقوقی‌ ایران احکام اسلامی جـایگزین مـقررات قبلی‌ شد.در این نظام حقوقی سقط عمدی جنین به‌طورکلی از زمان‌ انعقاد‌ نطفه‌ تا لحظه‌ی‌ تولد جرم و مجازات دارد.

ماده‌ی 226 مقرر می‌دارد:«هرکس عالما و عامدا‌ به‌واسطه‌ی‌ ضرب یا اذیت زن‌ حامله موجب سقط جنین وی شود عـلاوه بـر پرداخت دیه یا قصاص حسب‌ مورد‌ به‌ حبس از یک سال تا سه سال محکوم خواهد شد».این ماده‌ی ناظر‌ به‌ افراد غیر متخصص بوده که در حادثه‌ای که‌ عمدا‌ موجب‌ سقط جنین مـی‌شوند،هم‌چنین مـاده‌ی‌ 326 قـانون مجازات اسلامی‌ مقرر‌ می‌دارد:«هرکس بـه واسـطه‌ی دادن ادویـه و یا وسایل‌ دیگری موجب سقط جنین زن گردد‌ به‌ شش ماه تا یک سال‌ حبس‌ محکوم خواهد‌ شد؛

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 68)
مگر این‌ که ثابت شود این اقـدام بـرای‌ حـفظ‌ حیات مادر می‌باشد و در هر مورد،حکم به‌ پرداخت دیه مـطابق مـقررات مربوط‌ داده‌ خواهد شد».

این ماده‌ی سقط به‌وسیله‌ی افراد‌ غیرمتخصص با وسایل فیزیکی‌ و شیمیایی را بیان‌ می‌دارد که با‌ رضایت‌ زن اقدام به سـقط می‌نماید.

ماده‌ی 426 قـانون مـجازات اسلامی مقرر می‌دارد:«اگر ماما یا‌ طبیب‌ یا داروفروش و اشخاصی کـه به‌ عنوان‌ طبابت‌ یا مامایی یا‌ جراحی‌ یا داروفروشی اقدام می‌نمایند‌ و وسایل‌ سقط جنین را فراهم سازند یا مـباشرت بـه سـقط جنین نمایند به حبس از‌ دو‌ تا پنج سال محکوم خواهند شد و حکم‌ بـه پرداخـت‌ دیه‌ مطابق‌ مقررات مربوط صورت‌ خواهد پذیرفت».(کشاورز،مجموعه‌ محشای قانون تعزیرات،صص 56 تا 76)

این‌ها ارکان قانونی سقط جنین در نظام حـقوق اسـلامی ایـران‌ بود.

موارد مجاز سقط جنین در نظام حقوقی‌ ایران

طبق نظر‌ شورای‌ نگهبان‌ و دستور العمل‌ قضایی‌ جـواز سـقط جـنین برای سلامت مادر به‌طورمطلق شرعی نیست و صور گوناگونی دارد.

درصورتی‌که ادامه‌ی بارداری برای مادر‌ خطرناک‌ باشد‌ یـا مـوجب تـشدید عوارض‌ مرضی و وخامت حال‌ او‌ گردد،سقط‌ جنین‌ قبل‌ از‌ ولوج روح با رضایت همسر و زن و موافقت‌نامه مقام قضایی و اظهارنظر پزشـکی قـانونی مبنی بر لزوم قطع بارداری جایز است.(گودرزی،پزشکی قانونی،ص 495)و اما پس از دمیده شدن‌ روح اگر امر دایر بـاشد بـین‌ حفظ یـکی از آن‌ها به‌این‌صورت که اگر اقدامی نشود یا مادر جان سالم می‌برد یا جنین، سقط بـرای حـفظ جان مادر جایز نیست و سایر موارد‌ نیز‌ باید مشخص شود و حکم‌ مطابق موضوع تـعیین گـردد.(گلدوزیان،حقوق جـزایی اختصاصی،ص 681)

درمورد ناهنجاری‌های جنینی که منجر به مرگ جنین در داخل رحم یا مرگ نوزاد بلافاصله بعد از تـولد مـی‌شود و قابل‌ پیشگیری نیست مثل اختلال کروموزومی،آلفا تالاسمی و…قبل از ولوج روح با درخواست صدور مجوز سـقط جـنین،تنها در ادارات کـل‌ پزشکی قانونی مرکز استان‌ها با دستور‌ مقام‌ قضایی،با درخواست زوجین و معرفی‌نامه‌ی‌ پزشک‌ صورت‌ می‌گیرد ولی باید دیه سـقط جـنین پرداخـت می‌شود.(نشریه جامعه پزشکی تهران، موارد مجاز سقط جنین،ص 2-1)

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 69)
مجازات جرم سقط جنین

طبق قانون مجازات اسـلامی ایـران سقط جنین‌ عمدی‌ در هریک از مراحل‌ حیات‌ آن‌ جرم و مطابق جرم،قصاص،دیه و حبس تعزیری پیش‌بینی شده که مواد آن در ذیـل‌ آورده شـده است.

ماده‌ی 784:دیه‌ی نطفه(دو هفته‌ی اول)02 دینار و دیه علقه(4 هفته‌ی اول) چهار دینار و مضغه(8 هفته‌ اول)شـصت‌ دیـنار و در مرحله‌ی عظام(21 هفته‌ی اول) 08 دینار است و دیه‌ی جـنینی کـه اسـتخوان‌بندی و گوشت آن تمام شده(61 هفته‌ی‌ اول)ولی هنوز روح در آن ندمیده اسـت یـک صد دینار اما‌ بعد‌ از حلول‌ روح(61 هفته به‌ بالا)وقتی جنین پسر باشد دیه‌ی کـامل هـزار دینار و اگر دختر باشد،پانصد دیـنار اسـت‌ که منشأ‌ ایـن مـاده مـتعدد است و ماده‌ی 094«سقط جنین که دوقـلو و سـه‌قلو‌ یا‌ بیشتر باشد به تعداد تکرار می‌شود».ماده‌ی 984«سقط جنین توسط مادری مستلزم دیـه‌ است ولی خـودش از آن ارث نمی‌برد».

ماده‌ی ‌‌294-«دیه‌ سقط جنین درصورت عمد و شـبه عمد به‌عهده جانی و درمـورد خطای مـحض بر‌ عاقله‌ی‌ اوست‌ خواه روح پیـدا کـرده باشد یا نه».(گلدوزیان،حقوق جزایی‌ اختصاصی،صص 291-191)

ارتکاب جنایت تا قبل از حلول روح‌ در جنین از موضوع قتل خـارج بـوده،زیرا هیچ‌ یک از حقوق‌دانان اسلامی به حـیات‌ مـستقل جـنین در مراحل‌ مذکور‌ قـایل نـیستند و در موارد عمد،علاوه بر دیـه طـبق ماده‌ی 226 تا 426 به تعزیر محکوم می‌شود.(صادقی،جرائم‌ علیه اشخاص،ص 74)اما اگر روح دمیده باشد،مرتکب سقط عمدی طـبق مـاده‌ی 226 به‌ قصاص و طبق ماده‌ی‌ 002 به پرداخت کـفاره نـیز محکوم مـی‌شود(زراعت،قانون مـجازات‌ اسلامی،ص 763)و قـصاص در سقط جنین دارای روح به‌دلیل اذهـاق نفس محترمه مطابق‌ نظر صاحب جواهر است.(جواهر الکلام،ج 34،ص 183)هرچند برخی از فقها قایل به‌ دیه‌ هستند‌ و قصاص را بـه‌دلیل عـدم حصول شرایط نپذیرفته‌اند اگرچه عنوان قـتل عـمد بـه‌ آن صـدق مـی‌کند(قبلا آورده شده)و لفظ قـصاص در مـاده‌ی 226 مطابق نظر صاحب‌ جواهر است.

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 70)
نتیجه

با توجه به مطالب بیان‌شده،سقط‌ جنین‌ ازجمله جرایم پنهان ولی شایع،از گذشته‌های دور تا به امروز در مـیان بـشر هـمواره با انگیزه‌های متفاوت وجود داشته است. اگرچه بـا ظـهور مـذاهب تـوحیدی،سقط جـنین بـه‌طورکلی منع گردید،اما با رشد‌ جوامع‌ و‌ کم‌رنگ شدن ارزش‌های اخلاقی در سراسر جهان سیر صعودی داشت.بااین‌حال‌ بیشتر کشورهای اسلامی،با سقط جنین به‌طورمطلق مخالفند و برای جنین حق‌ حیات قایلند و فقط تحت شـرایط خاص،سقط جنین را مجاز‌ می‌شمارند.

با توجه‌ به متون فقهی مذاهب مختلف‌ اسلامی‌ که‌ برگرفته از آیات و روایات است، حیات جنینی دارای دو دوره‌ی متمایز از هم،یعنی دوره‌ی قبل از ولوج روح و دوره بعد‌ از آن‌ است.دوره‌ قبل از ولوج روح جنین دارای حیات نباتی‌ و در مسیر رشـد و انـسان شدن‌ قرار دارد.به‌همین‌دلیل به اتفاق فقهای شیعه اعم از متقدمین و متأخرین با استناد به‌ آیات‌ سقط‌ عمدی‌ آن به‌جز در مواردی ضرورت چون تهدید جدی سلامت و جان مادر و رفع ضرر شدید حرام است.مذاهب اهـل تـسنن،درباره‌ی سقط جنین پیش از دمیده شدن‌ روح آرای گوناگونی را‌ با‌ توجه‌ به مبانی خاص خود ارائه داده‌اند.عده‌ای سقط پیش از ولوج‌ روح را‌ گروهی‌ پیش از چهل روز را به‌طورمطلق جایز می‌دانند.به‌دلیل ایـن کـه آن‌چه‌ سقط می‌شود صورت انسانی نـدارد و خـلقت‌ آشکار‌ نمی‌باشد.گروهی نیز سقط پیش از ولوج روح را درصورت عذر جایز می‌دانند و مالکیه‌ سقط‌ در این مرحله را مطلقا جایز نمی‌داند.چون آن‌چه سقط می‌گردد مبدأ خلق آدمی است،که قول‌ عـدم‌ جـواز‌ آن بدون‌ عذر ترجیح می‌نماید.اما بـه اتـفاق فقهای مذاهب اسلامی سقط جنین پس از دمیده‌ شدن‌ روح‌ به‌طورکلی حرام است زیرا جنین دارای حیات انسانی است و اسقاط آن قتل‌ انسان‌ زنده‌ محسوب‌ می‌گردد و ادله‌ی حرمت قتل نفس را شامل می‌شود.

در نظام حقوقی ایران که قـوانین‌ مـوضوع‌ آن دربرگرفته از احکام اسلامی است؛ اسقاط جنین از زمان انعقاد خون تا لحظه‌ی‌ تولد‌ جرم‌ و مرتکب مطابق با جرم به‌ مجازات‌های مقرر محکوم می‌گردد.بعلاوه این که در فقه و قوانین‌ موضوعه‌ در موارد استثنائی،اسقاط مجاز شمرده شده است.

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 71)
فهرست مـنابع و مأخذ:

*قرآن مجید

1-ابن بـابویه قمی،محمد‌ بـن‌ علی(شیخ‌ صدوق)،من لا یحضر الفقیه،بیروت،دار الأضواء،3141

2-ابن قدامه،عبد الرحمن،المغنی و الشرح الکبیر،بیروت،دار الکتاب العربی،3041

3-ابن منظور،محمد بن مکرم،لسان‌ العرب،بیروت،دار‌ الصادر،بی‌تا

4-اشرفی،منصور،اخلاق پزشکی،تبریز،انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی،7631

5-البهوتی،منصور بن ادریـس،کشاف القناع،بیروت،دار الفکر،0241

6-جعفری لنگرودی،محمد جعفر،ترمینولوژی حقوق،تهران،انتشارات گنج‌ دانش،0831،چ‌ یازدهم

7-حر عاملی،محمد بن حسن،وسائل الشیعه،بیروت،دار احـیاء التـراث العـربی،چ دوم،بی‌تا

8-حسینی شیرازی،محمد،الفقه،بیروت،دار العلوم،9041

9-حکیم،محمد تقی،الفقه للمغتربین،قم،انتشارات آیت اللّه سیستانی،9141

01-حلی،جعفر بن‌ حسن(محقق حلی)،شرایع الاسلام،ترجمه‌ی ابو القاسم بن احمد یزدی،تهران،انتشارات‌ دانشگاه تهران،چاپ چهارم،8631

11-خرازی،محسن،(تهدید نسل و تعقیم)مجله‌ی‌ فـقه ‌ ‌اهـل بیت،ش 51،قسم دوم،0241

21-دفتر انتشارات اسلامی،اسفتائات‌ از‌ محضر‌ امام خمینی(ره)قم،انتشارات اسلامی،1831

31-دنفورث،بیماری‌های زنان و زایمان،ترجمه‌ی کیارش‌ آرامش،تهران،انتشارات‌ گلبان 8631

41-دهخدا،علی اکبر،لغت‌نامه،تهران،0431

51-الرملی،ابن شـهاب الدیـن،نهایهء المـحتاج الی شرح المنهاج،بیروت،دار الکتاب العلمیه،4141

61-زراعت،عباس،قانون مجازات اسلامی،تهران،انتشارات‌ ققنوس،0831

71-زیدان،عبد الکریم،المفصل فی احکام المراه و البیت‌ المسلم،بیروت،مؤسسه الرساله،5141

81-سادلر،توماس وی،رویان‌شناس‌ لانگمن،ترجمه‌ی‌ نوید عـلی یاری‌زنوز،تهران،نشر سماط،0831

91-شلتوت،محمود،الفتاوی دراسه لمشکلات‌ المسلم‌ المعاصر،بیروت،چاپ هشتم،5931

02-صادقی،محمد هادی،جرایم علیه اشخاص،بی‌جا،انتشارات میزان،چاپ دوم،8731

12-صانعی،یوسف،استفتائات پزشکی،قم،انتشارات میثم تمار،3831

22-طوسی،محمد بن حـسن،استبصار،تهران،دار‌ الکتاب‌ اسلامیه،ج سوم،0931

32-طلعتی،محمد هادی،رشد جـمعیت،قم،انتشارات بوستان،3831

42-عباسی،محمود،سقط جـنین،انتشارات‌ حقوقی،2831

52-عزیزی،فریدون فقه و طب،تهران،انتشارات‌ فرهنگ‌ اسلامی،چاپ سوم،4731

62-علیان‌نژادی،ابو القاسم،استفتائات جدید،قم،انتشارات امام‌ علی(ع)،1831

72-عویس،عبد الحلیم،موسوعه الفقه الاسلامی المعاصر،بیروت،دار الوفا،بی‌تا

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 72)
82-غانم،عمر بن محمد،احکام الجنین فی فقه اسلامی،بیروت،دارابن حزم،1241

92-فضل اللّه،محمد‌ حسین،مسائل‌ فقهیه،بیروت،دار الملاک،7141

03-کشاورز،بهمن،مجموعه محشای قانون تعزیرات،تهران،انتشارات‌ گنج‌ دانش،5731

13-گودرزی،فرامرز،پزشکی قانونی،تهران،انتشارات انشتین،2731

23-گلدوزیان،ایرج،حقوق جزای‌ اختصاصی،تهران،انتشارات‌ جهاد دانشگاهی،چاپ چهارم،2731

33-جعفری لنگرودی،محمد‌ جـعفر،ترمینولوژی‌ حقوق،تهران،انتشارات گنج دانش،0831

43-لیون،اسپیروف،آندوکرینولوژی بالینی و نازائی،ترجمه‌ی ریحان میردامادی،تهران،1831

53-مسلم،جامع صحیح مسلم،بیروت،دار احیاء التراث العربی،چاپ چهارم،بی‌تا

63-محیط،بهرام،سقط جنین‌ عمدی،تهران،8431

73-محقق داماد،مصطفی،تحقیقی در مورد سقط جنین‌ و عوارض ناشی‌ از‌ آن،مجموعه‌ مقالات اخلاقی‌ پزشکی،3731

83-مکارم شیرازی،ناصر،بحوث فقهیه‌ مهمه،قم،انتشارات امام علی(ع)،2241

93-مکارم شیرازی،ناصر،[مسائل مستحدثه فی طب‌]مجله فقه اهل بیت،شماره 01،قـسم دوم،9141

04-موسوی خـمینی،روح اللّه،تحریر الوسیله،قم،دار‌ الکتاب‌ علمیه،0931

14-موسوی خمینی،روح اللّه،توضیح المسائل امام،تهران،انتشارات فرهنگی‌ رجا،6631

24-موسوی خوئی،ابو‌ القاسم،صراط‌ النجاة‌ فی اجوبه الاستفتائات،قم،نشر‌ برگزیده،6141

34-موسوی خوئی ابو القاسم،مبانی تکمله منهاج،قم،6931

44-مهربان،علی،(بررسی جرم سقط جنین از دیدگاه فقها و حقوق جزا)،نشریه‌ی دادرسی،ش 82،0831

54-مهرپور،حسین،مجموعه نظرات‌ شورای‌ نگهبان،تهران،انتشارات کیهان،1731

64-نجفی،محمد بـن حـسن،جواهر الکلام،بیروت،دار احیاء تراث‌ عربی،ج‌ دوم،بی‌تا

74-نشریه جامعه‌ پزشکی‌ تهران،[موارد‌ مجاز سقط جنین اعلام شد]نشریه جامعه پزشکی تهران،شماره‌ 42-32

84-نواک،بیماری زنان،ترجمه بهرام قاضی جهانی،تهران،انتشارات گلبان،2831

94-هکر،نویل،بیماری زنان و مامایی،ترجمه‌ی سارا آرین‌مهر،تهران،انتشارات طبیب،4831

پایان مقاله

 نظر دهید »

سقط جنین در فقه و حقوق

08 اسفند 1393 توسط شیرزاد

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله فقه و تاریخ تمدن » پاییز 1386 - شماره 13 (از صفحه 44 تا 72)
URL : http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/839111
عنوان مقاله: بررسی فقهی و حقوقی اسقاط جنین (29 صفحه)
نویسنده : سالار زایی،امیر حمزه
نویسنده : داودی،مریم
چکیده :
در فقه و قوانین موضوعه ایران اصولا جنین در هر مرحله‌ای که باشد،سقط آن حرام و جرم انگاری شده و مرتکب به مجازات‌های مقرر محکوم می‌شود و البته قانون در موارد استثنایی سقط را مجاز دانسته است. اگر حکم عقل را برفرض از مستقلات عقلیه درنظر نگیریم،لیکن حکم‌ شرع،یک حکم توفیقی و آمرانه است که اشخاص نمی‌توانند برخلاف آن‌ تراضی و توافق نمایند.در موارد استثنایی از باب قاعده الضرورت تبیح‌ المحظورات و در تکمله آن الضرورت تقدر بقدرها،می‌توان در تزاحم دوران‌ امر بین دو محذور(مرگ مادر و اسقاط جنین پیش از چهارماهگی)اسقاط جنین را تجویز کرد. پژوهش این مقاله از نوع توصیفی،تفصیلی با بررسی اسناد(آیات،روایات و قوانین موضوعه)کتابخانه‌ای می‌باشد. می‌دانیم براساس آیه«انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج»(انسان2/)منشأ انسان‌ عینی،نطفه و جنین روح دمیده شده در آن می‌باشد،ازاین‌رو جنایت وارده در هر مرحله جنینی به نوعی جنایت بر انسان بی‌دفاع تلقی شده و عقلا و شرعا ممنوع است. پدیده سقط جنین از گذشته‌های دور در میان انسان‌ها رواج داشته و در جهان متمدن امروز یک آسیب مشترک تلقی می‌شود و به انگیزه‌های مختلف‌ اجتماعی،اخلاقی،اقتصادی نسبتا شایع شده است. امروزه کشورها در برخورد با مسئله سقط جنین تصمیمات متفاوتی را مقرر نموده‌اند؛برخی از آن‌ها تجویز،برخی منع و برخی تحت شرایطی اجازه‌ می‌دهند.
کلمات کلیدی :
اسقاط جنین،جنین،مجازات،حرام،قتل نفس.
فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 44)
دکتر ‌ ‌‌‌امـیر‌ حمزه سالارزایی‌1 عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی سیستان و بلوچستان

مریم داودی‌ دانش‌آموخته کارشناسی ارشد‌ فقه‌ و مبانی حـقوق اسلامی

بررسی فـقهی و حـقوقی اسقاط جنین

چکیده

می‌دانیم براساس آیه«انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج»(انسان2/)منشأ‌ انسان‌ عینی،نطفه و جنین روح دمیده شده در آن می‌باشد،ازاین‌رو جنایت وارده در هـر مرحله‌ جنینی به نوعی جنایت‌ بر‌ انسان بی‌دفاع تلقی شده و عقلا و شرعا ممنوع است.

پدیده سـقط جنین از گذشته‌های دور در میان انـسان‌ها رواج داشـته و در جهان متمدن امروز یک آسیب مشترک تلقی می‌شود و به انگیزه‌های‌ مختلف‌ اجتماعی،اخلاقی،اقتصادی نسبتا شایع شده است.

امروزه کشورها در برخورد با مسئله سقط جنین تصمیمات متفاوتی را مقرر نموده‌اند؛برخی از آن‌ها تجویز،برخی منع و برخی تحت شرایطی اجازه‌ می‌دهند.

(1) Amir-h salar@yahoo.com

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 45)
در فقه و قـوانین‌ موضوعه‌ ایران اصولا جنین در هر مرحله‌ای که باشد،سقط آن حرام و جرم انگاری شده و مرتکب به مجازات‌های مقرر محکوم می‌شود و البته قانون در موارد استثنایی سقط را مجاز دانسته است.

اگر حکم‌ عقل را برفرض از مستقلات عقلیه درنـظر نـگیریم،لیکن حکم‌ شرع،یک حکم توفیقی و آمرانه است که اشخاص نمی‌توانند برخلاف آن‌ تراضی و توافق نمایند.در موارد استثنایی از باب قاعده الضرورت تبیح‌ المحظورات‌ و در تکمله آن الضرورت تقدر بقدرها،می‌توان در تزاحم دوران‌ امر بین دو محذور(مرگ مادر و اسقاط جنین پیـش از چـهارماهگی)اسقاط جنین را تجویز کرد.

پژوهش این مقاله از نوع توصیفی،تفصیلی با بررسی‌ اسناد(آیات،روایات‌ و قوانین‌ موضوعه)کتابخانه‌ای می‌باشد.

کلیدواژه:

اسقاط جنین،جنین،مجازات،حرام،قتل نفس.

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 46)
مقدمه

بشر موجودی‌ است‌ که‌ خداوند او را در بهترین ترکیب خلق کرده

(فتبارک اللّه‌ احسن الخالقین)
و دین مقدس اسلام نیز برای حیات بشر حتی بـرای نـطفه‌ای‌ که‌ در رحم‌ مستقر شده اهمیت زیادی قایل است.و به‌طورکلی سقط‌ آن‌ را در هر مرحله‌ای که‌ باشد حرام دانسته و برای آن دیه مخصوص قرار داده است.اگرچه شیوع سقط جنین به‌ صورت‌ نهان‌ و آشکار با انـگیزه‌های گـوناگون مـسئله نامیمون عصر جدید است،اما سابقه‌ی دیـرینه‌ دارد و از گـذشته‌های دور در مـیان بشر رواج داشته است.ادیان الهی‌ نطفه را مبدأ تکون انسان دانسته و از‌ تعدی‌ بر آن منع کرده است.کشورهای مختلف‌ جهان هریک متناسب با ارزش‌ها و عقاید‌ حاکم بـر جـامعه،در نـظام حقوقی خود به‌ گونه‌ای متفاوت با این پدیده بـرخورد کـرده‌اند.در نظام حقوقی ایران‌ که‌ برگرفته‌ از احکام‌ شریعت اسلامی و دیدگاه‌های فقهاست،سقط عمدی جنین به‌طورکلی از زمان انعقاد نطفه‌ تا‌ لحظه‌ تولد جرم و مـجازات دارد.و دربـاره سـقط جنین به حفظ جان مادر یا هنجارهای جنینی‌ و…نظرات‌ فقهی‌ مـختلفی بیان شده و به‌همین‌نحو در قوانین‌ موضوعه ایران از آن تبعیت شده است.

در این‌ مقاله‌ حکم وضعی و تکلیفی سقط جنین از منظر فقهای اسلامی(شیعه و سـنی)و نـظرات آنـان،با‌ ذکر‌ دلایل‌ آن در ارتباط با این مسأله مورد بررسی قرار می‌گیرد.

کلیات‌ الف-معنای سقط جنین

جنین در لغـت‌ بـه‌معنای‌ هرچیز پوشیده شده است.بچه در شکم مادر را از آن‌ جهت که در رحم‌ مستور‌ است‌ جنین می‌گویند.(علی اکبر دهخدا،لغت‌نامه،ذیل‌ کلمه‌ی جنین)

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 47)
در لسـان العـرب آمـده است:«و الجنین:الولد مادام فی بطن أمه لإستتاره‌ فیه». (محمد‌ بن مکرم بن مـنظور،لسان العـرب،ذیل کـلمه‌ی جنین)

سقط جنین نیز در معنای لغوی«به‌ بچه‌ انداختن‌ یا بچه افکندن پیش از زمان»یا «بچه ناتمام از شکم افـتاده»اطلاق مـی‌شود.بنابراین خـروج بچه پیش از‌ زمان‌ مقرر‌ را سقط جنین می‌گویند.(علی اکبر دهخدا،لغت‌نامه،ذیل کلمه‌ی سقط)

لسان العرب می‌نویسد:«السقط بالفتح و الضـم‌ و الکـسر:الولد الذی یسقط من بطن امه‌ قبل تمامه»(محمد ابن منظوم،لسان العرب،ذیل الخط سقط)

سقط جنین در دیدگاه پزشکی‌ عـبارتست‌از:اخراج‌ عـمدی،مصنوعی یـا خروج خود به‌ خود بار حمل قبل از موعد طبیعی قبل‌ از‌ هفته‌ی بیستم که جنین قـدرت زیـستن‌ نداشته باشد(هکر،بیماری‌های‌ زنان،ص‌ 753)مجمع‌ بهداشت جهانی سقط جنین را این‌گونه‌ تعریف کرده‌ است:قطع‌ خودبه‌خودی یا عـمدی حـاملگی از اولیـن روز قاعدگی تا هفته‌ی‌ بیستم.(محقق داماد،اخلاق پزشکی،ص 14)

و در‌ اصطلاح حقوقی سقط جنین عبارتست‌ از:اخراج‌ عمدی قبل‌ از‌ موعد‌ جـنین یـا حمل به‌نحوی‌که زنده یا قابل‌ زیستن‌ نباشد و یا منقطع ساختن دوران بارداری. (گلدوزیان،حقوق جزای اخـتصاصی،ج 1،ص 381)

ب-پیشینه‌ی سـقط‌ جنین

سقط جـنین از گذشته‌های دور در میان‌ جوامع مختلف بشری رواج‌ داشته‌ است. مطالعات انسان‌شناسی بر روی قبایل‌ آفریقایی‌ نشان می‌دهد کـه سـقط جـنین عمدی‌ حتی در میان انسان‌های ماقبل تاریخ با روش‌های‌ مختلف‌ تا عصر حاضر شـیوع داشـته‌ و از‌ سقط‌ جنین در برخی‌ کتاب‌های‌ پزشکی قدیم سخن به‌میان‌ آمده‌ است.در یک‌ کتاب بسیار قدیمی چنان‌که می‌گویند تـوسط امـپراتور چین در 0064 سال پیش نوشته‌ شده‌ است‌ از دارویی از ترکیبات جیوه نام‌ برده‌ شده و تـوصیه‌ گـردیده‌ است که برای‌ سقط جنین‌ از آن استفاده شود.(محیط،سقط جـنین عـمدی،ص 901)

در یـونان باستان سقراط،ارسطو و…از روش‌های سقط جنین و یا‌ بـحث از آن بـرای‌ محدود کردن جمعیت‌ سخن‌ به‌میان‌ آورده‌اند.رومی‌ها‌ نیز‌ برای سقط جنین‌ مجازات‌های‌ سخت‌ قایل بودند.

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 48)
در ایران قـدیم قـوانین مدون پزشکی وجود داشته و تـجویز داروهـای سقطآور جـریمه‌ داشته و گـناهی‌ نـابخشودنی‌ محسوب‌ می‌شده است.

با ظهور مذاهب توحیدی حـفظ و حـمایت‌ از‌ جنین‌ امری‌ لازم‌ شمرده شد.در مذهب‌ یهود،جز در موارد سقط درمانی،سقط جنین منع گـردیده و مـذاهب مسیح نیز آن را منع‌ کرده است.دین مقدس اسـلام هم اساسا با سـقط جـنین مخالف است.

در عصر حاضر که از مـمنوعیت‌های اخـلاقی سقط جنین تا حد زیادی کاسته شده و نیز براثر پیشرفت‌های مختلف علمی و رشـد جـوامع این مسأله در سراسر جهان بـسیار شایع شـده اسـت.سالیانه حدود‌ 13-62‌ میلیون سـقط قـانونی،22-01 میلیون سقط نامشروع در جهان انـجام مـی‌شود و گفته می‌شود درصورتی‌که موانع و محدودیت‌های‌ زیادی برای این مسأله وجود داشته باشد،و سقط قانونی نـباشد،سالیانه 000051 زن بـر اثر سقط‌ فوت‌ می‌کنند.(طلعتی،رشد جمعیت،ص 562-462)

ج-مراحل مختلف تـشکیل جنین

جنین در شـکم مادر مـراحل مـختلف رشـد را می‌گذراند و در موعد طبیعی زایـمان که‌ در حدود ده‌ماهگی است،متولد‌ می‌شود.این‌ مراحل تکامل جنین به این‌ شرح‌ است:

سلول تخم پس از لقاح اسپرم و تـخمک حـاصل می‌گردد و سپس با انجام تقسیمات‌ متعدد،نمایی شـبیه بـه تـوت پیـدا مـی‌کند و در انتهای اولین‌ هـفته‌ پس از لقـاح شروع‌ به‌ لانه‌گزینی‌ می‌کند.

در یازدهمین روز و در هفته‌ی دوم به‌طورکلی در دیواره‌ی رحم جای می‌گیرد. هفته سوم تا هشتم دوره‌ی رویانی نامیده مـی‌شود.در انـتهای ایـن دوره دستگاه اعضای‌ اصلی بدن تشکیل می‌شود.در انتهای مـاه‌ دومـ‌ نـطفه‌ی انـسان از سـایر پسـتانداران قابل‌ تشخیص است.(سادلر،رویان‌شناس لانگمن،ص 74)

در چهل روز اول جنین به‌صورت خون جامد یا بسته تبدیل می‌شود که این‌ مرحله عقله نامیده می‌شود،مضغه قطعه گوشت قرمز است که‌ رگ‌های‌ توخالی آبی‌ رنگ‌ در آن می‌باشد کـه در چهل روز بعد،تشکیل می‌شود.

عظم نیز حالتی است که استخوان‌هایی به‌شکل غضروف در‌ آن ایجاد می‌گردد مرحله‌ی دیگر جنین لحم است که اطراف استخوان با‌ گوشت‌ پوشیده‌ می‌شود که ازنظر

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 49)
فیزیکی کامل می‌شود ولی هنوز روح در آن دمیده نشده است.نفخ روح در جـنین پس ‌‌از گـذشتن‌ چهار ماه از بارداری صورت می‌گیرد که جنین دارای حیات انسانی می‌شود و احکام‌ انسان‌ بر‌ او بار می‌شود و این مرحله که خدا در قرآن از آن به خلق جدید‌ و آفرینشی دوباره یاد می‌نماید و از علایم و لوج روح عـبارتنداز حـرکات جنینی،تپیدن‌ قلب‌ جنین و سن جنین‌ بیشتر‌ از هفده هفته.(مؤمنون11/ تا 51)گودرزی:پزشکی قانونی،ص 595)

د-انواع سقط جنین و علل آن

1-سقط خودبه‌خودی(عادی یا مرضی):عبارت‌است‌از هنگامی‌که سقط بدون‌ استفاده از عوامل طبیعی یا مـکانیکی بـلکه به علل ارثی مرضی و عـلل نـاشناخته‌ دیگر رخ‌ می‌دهد.این نوع سقط به‌رغم میل و خواسته زن و شوهر و یا هر شخص دیگری به‌علت‌ بیماری‌های مربوط به مادر و جنین بدون این که فردی در سقط آن دخالت داشـته‌ بـاشد انجام‌ می‌شود در این نوع سـقط جـنین هیچ‌گونه مسئولیتی متوجه مادر و دیگران نخواهد بود.(گودرزی،همان،ص 495،نواک،بیماری‌های زنان،ص 754)البته اگر مراقبت‌های دوران‌ بارداری خودداری شود احتمالا گناه محسوب می‌شود به‌خصوص کسانی که بیماری‌های‌ زمینه‌ای و یا‌ ازدواج‌های فامیلی و نارسائی‌های ارثی دارند.

2-سقط جنین ضربه‌ای سـقطی اسـت که دراثر منازعات یا تصادفات و اتفاقات رخ‌ می‌دهد و مرتکب قصدی ندارد،ولی دیه آن باید توسط مرتکب پرداخت گردد.(مهربان، بررسی‌ جرم‌ سقط جنین،ص 3)

3-سقط جنین طبی(درمانی)عبارت‌است‌از ختم طبی یا جراحی حاملگی قبل از دمیده شدن روح هـنگامی‌که ادامـه‌ی حاملگی بـرای زن خطرناک و جان وی به‌علت‌ بیماری و…در خطر باشد.و نیز ممکن‌ است‌ قطع‌ دوران حاملگی برای جلوگیری از عواض‌ جسمانی‌ یا‌ روانی زن حـتی امری ضروری برای نجات مادر باشد.این نوع سقط با هدف درمان زن حـامله و تـوسط پزشـت صورت می‌گیرد.(دنفورت،بیماری‌های زنان،ص‌ 676؛ گودرزی،پزشکی‌ قانونی،ص‌ 495)

4-سقط جنین عمدی(جنایی)عبارت‌است‌از بیرون انداختن جنین از رحم‌ با‌ قصد انجام جنایت سقط خواه وسـایلی ‌ ‌بـه‌کار برده باشد یا نه و جنین سقط عمدی بعد از سقط قادر به زندگی‌ نـباشد.(جعفری‌ لنـگرودی،ترمینولوژی‌ حـقوق،ص 102)

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 50)
در سقط جنین عمدی ممکن است سقط توسط مادر‌ با خوردن دارو یا ضربه به رحم‌ صورت گـیرد یا با به‌کار بردن وسایل مخصوص توسط پزشک یا ماما‌ یا‌ افراد‌ غـیرمجاز صورت گیرد.(گودرزی،همان صص 395-495)که ایـن سـقط با انگیزه‌های مختلف اخلاقی یا اقتصادی‌ و اجتماعی انجام می‌شود.

چ-انگیزه‌های سقط جنین

برای اقدام به سقط جنین انگیزه‌های گوناگونی برشمرده شده که این انگیزه‌ها‌ دلیلی‌ برای‌ طرف‌داران‌ آزادی مطلق این عمل شده است.عده‌ای نیز برخی از این انگیزه‌ها را نـادرست‌ و برخی‌ را درست می‌دانند این انگیزه‌ها عبارتنداز:

1-علل اخلاقی،اجتماعی،اقتصادی

امروزه در کشورهای مختلف،به‌ویژه در کشورهای توسعه‌یافته و در‌ کشورهای‌ بزرگ‌ به‌علت روابط گسترده و آزادی دختران و پسران یا زنان و مردان،درصد روابط جنسی و امکان‌ بارداری به‌مراتب بیشتر است و بخشی از انگیزه‌های سقط جنین را همین روابط نـامشروع‌ تـشکیل‌ می‌دهد‌ که این روابط نامشروع ممکن است ناشی از تجاوز به عنف،تجاوز به محارم باشد که‌ درصدد‌ است هرچه‌زودتر خود را از این ننگ‌ها رها سازد.در موارد اقتصادی مثل زنی که‌ با‌ زحمت‌ مخارج خـود و خـانواده را تأمین می‌کند و فرزند زیاد دارد،تحمل بچه‌ی دیگر را نداشته،تنها راه‌ خلاصی‌ از آن را سقط می‌داند.

2-رشد جمعیت

از دیگر عوامل سقط جنین عمدی سقطی‌ است‌ که‌ به منظور جلوگیری از رشد جمعیت و تنظیم خانواده صورت می‌گیرد که روش غـیرمتعارف امـا این‌ کار‌ در‌ برخی از کشورهای جهان مثل ژاپن سابقه داشته و امروزه نیز به‌ندرت وجود‌ دارد.

3-حفظ سلامت مادر

حفظ جان مادر یکی از دلایل سقط است که برخی جوامع به‌طورمطلق و برخی به‌ صورت‌ مشروط‌ با آن موافق هستند.

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 51)
4-سقط جـنین بـه‌جهت نـاهنجاری‌های جنینی

بخشی از سقطها به‌سبب بیماری‌های‌ و ناهنجاری‌های جـنین و مـادر مـثل نواقص‌ کروموزومی و ژنتیکی،بیماری‌های‌ مادر‌ مثل دیابت و الکل،عفونت‌های داخلی ناشی از امراض‌ و سیفلیس و سرخچه،ایدز و…صورت می‌گیرد که با نمونه‌برداری از جفت در اوایل بارداری و سونوگرافی‌ و کـشیدن مـایع جـنینی می‌توان‌ به‌ هریک از‌ ناهنجاری‌های‌ جنینی‌ پی‌ برد که بـا اطـلاع مادر از‌ آن‌ مشکلات روانی و گاه مشکلات خانوادگی خاصی‌ پدید می‌آید به‌گونه‌ای‌که مادر یا زن‌ و شوهر خواهان پایان دادن به حاملگی‌ مـی‌شوند. (محقق دامـاد،اخلاق پزشـکی،صص 831،241‌ و 251)

بررسی سقط جنین در فقه‌ اسلامی

چنان‌که بیان شد سقط جنین به سقط خـودبه‌خودی،ضربه‌ای،طبی و عمدی‌ تقسیم می‌شود.در سقط خودبه‌خودی چون‌ میل‌ و خواسته زن و شوهر‌ و یا‌ هر شخص‌ دیگر،به‌علت بیماری‌های‌ مربوط‌ به مادر و جنین‌ بدون‌ ایـن کـه شـخص یا اشخاص در سقط آن دخالت داشته باشند،انجام می‌شود،مسئوولیتی به‌لحاظ فقهی و حقوقی‌ متوجه‌ آنـان نـیست؛و از بحث خارج است.

موضوع موردبحث‌ سقط جنین‌ عمدی‌ و درمانی با دلایلی چون‌ اضطرارهای اخلاقی، اقتصادی،اجتماعی و پزشکی می‌باشد که گـاهی در بـعضی کـشورها مجوزی برای سقط محسوب می‌شود.

الف-بررسی فقهی‌ سقط‌ جنین از دیدگاه اهل تسنن‌ 1-سقط جنین‌ پیش‌ از‌ دمـیدن‌ روحـ‌ و بـعد از‌ آن

در بحث سقط جنین به‌ویژه پیش از دمیده شدن روح،فرق تسنن آرای گوناگونی‌ دارند که این تشتت آرا‌ در‌ مـذاهب‌ اهـل تـسنن به‌علت نص صریح در این‌ مسأله‌ و تکیه‌ بر‌ اجتهادات‌ با‌ توجه به مبانی خاص هر مـذهب بـوده است(طلعتی،رشد جمعیت،ص 782)

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 52)
در فقه حنفی،اقوال بسیاری در این مسأله وجود دارد.بسیاری از بزرگان فقه حنفی‌ سقط جـنین پیـش از دمـیده شدن‌ روح(چهار ماه)مطلقا«چه عذری باشد چه نباشد» جایز می‌دانند.

عده‌ای دیگر از حنفیه،سقط جنین را پیش از دمیده شدن روح جـایز نـمی‌دانند مگر عذری در میان باشد.(عویس،موسوعه الفقه الاسلامی المعاصر،ص 035)

در فقه شافعی عده‌ای‌ قایل‌ به حرمت سـقط جـنین پیـش از دمیده شدن روح‌اند؛زیرا منی پس از استقرار در رحم شروع به شکل‌گیری می‌کند،برای حیات آمادگی دارد و زمان شکل‌گیری جنین پس از 24 روزاسـت کـه‌ در‌ این مدت 24 روز سقط را جایز می‌دانند.

و نیز عده‌ای از فقهای شافعی سقط جنین تا هشتاد روز را جـایز مـی‌دانند و نـه به‌طور مطلق‌ پیش‌ از دمیده شدن روح.

در میان‌ شافعیان‌ نظر متیقین،جواز سقط جنین در مدت 04 روز یعنی در مرحله‌ی‌ نطفه است؛به‌جز غـزالی کـه قـایل است،نطفه از زمان لقاح و استقرار در رحم برای‌ تکامل‌ و آمادگی برای دمیده شدن‌ روح‌ در آن مـوجود اسـت و سقط آن‌جایز نیست و اعتقاد به تدرج حرمت در مراحل مختلف نطور جنین دارد.

علمای مالکی به اتفاق سقط جـنین پیـش از دمیده شدن روح را مطلقا(خواه‌ عمدی‌ باشد‌ یا نباشد)را جایز نمی‌دانند گرچه بیش از چهل روز بـاشد.و حـالت عذر را استثناء نکرده‌اند.

گروهی از حنابله،القای نطفه را پیش از چهل روز جایز،اما پس از گـذشت چـهل روز جـایز نمی‌دانند حتی‌ درصورتی‌که‌ بیماری وجود‌ داشته بـاشد.گروهی هـم قایل به جواز سقط جنین تا زمان دمیده شدن روح است.

مذاهب اهل سنت سقط جنین‌ پس از دمـیده شـدن روح را به اتفاق و مطلقا حرام‌ و اسـقاط‌ عـمدی‌ آن را موجب عـقوبت مـی‌دانند.چون جـنین پس از دمیده شدن روح در آن از حیات انسانی برخوردار بـوده‌ و ‌‌از‌ بـین بردن آن قتل انسان زنده محسوب می‌شود و ادله‌ی‌ تحریم قتل نفس را‌ شامل‌ می‌گردد.(زیدان،المفصل‌ فـی احـکام المراه و بیت المسلم،ج 3،صص 321-221)

محمد طبیب نـجار می‌نویسد:بعد از نفخ روح به‌ اجـماع فـقهای مذاهب مختلف سقط عمدی جنین حـرام اسـت و اما قبل از نفخ‌ روح،برخلاف بعضی از آرا،قول‌ عدم‌ جواز آن بدون‌

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 53)
عذر ترجیح داده می‌شود و از عذرهایی که در ایـن‌جا پذیـرفته می‌شود،هنگامی است که‌ بارداری سلامت و یـا جـان مـادر را تهدید کند و سـقط جـنین به‌منظور رهایی از تعدد‌ فـرزندان‌ و یـا مشکلات اقتصادی عذرشرعی محسوب نمی‌شود.(عویس،موسوعه الفقه الاسلامی المعاصر،ص 135)

2-سقط جنین در مواردی که جان مادر یـا سـلامت اودر خطر باشد از دیدگاه اهل سنت

با توجه بـه آرا و مـبانی‌ اهل‌ سـنت هـنگامی‌که جـان مادر یا سلامت وی در مـعرض‌ خطر باشد به‌منظور درمان یا نیاز زن که نوعی عذر شرعی محسوب می‌شود،سقط پیش از چهار ماه جایز اسـت اگـرچه عده‌ای از آنان‌ به‌طورمطلق‌ سقط پیش از چـهار مـاه‌ را جـایز مـی‌دانند.(غانم،احکام الجـنین فی فقه الاسـلامی،ص 751)

پس از دمـیدن روح در جنین عده‌ای قایل به عدم جواز آن شده‌اند هرچند بارداری‌ منجر به مرگ مادر‌ گردد‌ با این دلیـل کـه جـنین پس از ولوج روح،نفس محترمه‌ای است‌ و حفظ آن واجب است،دلیل دیـگر ایـن کـه خـطری کـه پزشـک پیش‌بینی می‌کند نوعی‌ پیش‌بینی و هشدار است و خطر‌ واقعی‌ نیست،بلکه‌ ترس و متوقع است.

و نیز‌ قایل‌ شده‌اند‌ که اگر خطر به سرحد فعل برسد نه ترس متوقع امر دایر بین دو مـحذور یعنی حفظ جان مادر و حفظ جان‌ فرزنداست‌ که‌ از قاعده‌ی تعارض متعادلین‌ تبعیت می‌کند و هردو از‌ یک‌ درجه اهمیت برخوردارند که اگر مرجعی پیدا نشد،مخیر بین حفظ جان مادر و یا جنین است.عده‌ای از صاحب‌نظران جـان مـادر‌ را‌ بر‌ جان‌ فرزندی که ازلحاظ تولد مادر خود را از دست می‌دهد‌ ترجیح داده‌اند.

درمقابل عده‌ای قایلند به سقط جنین پس از ولوج روح به‌هنگامی‌که سلامت مادر یا جان وی در خطر‌ باشد‌ درصورتی‌که‌ دو نفر پزشک متخصص حاذق و عادل با اطمینان اعـلام کـنند که‌ بقای‌ جنین حیات مادر را تهدید یا سلامت وی را به خطر می‌اندازد و خطر جز سقط جنین‌ رفع‌ نمی‌شود.به‌خاطر‌ قواعد عمومی شریعت اسلامی‌ که به ارتکاب اخـف ضـررین و اهون الشرین امر‌ می‌کند.

سقط جنین‌ در چـنین حـالتی متعین است؛اولا مادر اصل و حیات مستقر و بهره‌ مستقل از حیات‌ دارد.ثانیا‌ برای‌ او و علیه او حقوقی است.ثالثا وی پایه خانواده است‌ بنابراین معقول نیست برای نجات‌ جان‌ جنینی که حـیات مـستقل ندارد و حقوق و

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 54)
واجباتی به‌این‌صورت بـرایش حـاصل نشده است،جان‌ مادر‌ را‌ فدا کرد.(شلتوت،الفتاوی‌ دراسه لمشکلات المسلم،ص 092؛طلعتی،992)

3-سقط جنین در ناهنجاری‌های جنینی در دیدگاه اهل سنت

در بیماری‌ها‌ و ناهنجاری‌های جنینی،دیدگاه‌های فقهی اهل سنت مختلف است؛ در نظر گروهی از این فقها که‌ سقط‌ جنین‌ را پیش از چهار مـاه بـه‌طور مطلق جایز می‌دانند در این‌جا به طریق اولی جایز می‌دانند.

اما کسانی‌ که پیش از چهار ماه را در صورت عذر جایز می‌دانند،می‌گویند سقط پیش‌ از‌ چهار‌ ماه جایز است درصورتی‌که دو تن از پزشکان متخصص تأیید کنند که‌ این بیماری‌ها ازجمله بـیماری‌هایی‌ اسـت‌ که‌ بـدون علاج و موجب انتقال به دیگران است‌ و عیوبی مثل کوری،نقص عضو،کری‌ و اموری ازاین‌قبیل را که امکان زندگی هرچند با تـحمل این‌گونه نقایص وجود دارد،نمی‌تواند مجوزی برای سقط جنین‌ گردد.

درمورد بیماری ایدز طـبق نـظر ایـن گروه شرایط سقط تحقق نمی‌یابد زیرا اولا‌ براثر پیشرفت‌ علم پزشکی احتمال بهبود داده می‌شود و ثانیا‌ انتقال‌ بیماری به دیـگری ‌ ‌صـد در صد نیست بنابراین‌ به‌ صرف احتمال نمی‌توان اقدام به سقط جنین حتی بـیش از چـهار ماه کرد.

اما درمـورد‌ سقط‌ جنین بعد از ولوج روح،طبق‌ نظر‌ همه‌ی فقهای‌ اهل‌ سنت‌ به‌ هیچ‌وجه جایز نیست هرچند جنین نـاقص‌ الخلقه‌ باشد یا به بیماری کشنده‌ای دچار باشد.مگر با تشخیص پزشکان موثق و متخصص‌ ادامـه‌ی‌ بارداری برای جان مـادر خـطر داشته باشد‌ که در این‌صورت به‌دلیل‌ رفع‌ ضرر بزرگ‌تر جایز است.(غانم،احکام جنین‌ فی‌ فقة‌ الاسلامی،صص 381 تا 681)

4-سقط جنین به‌منظور پنهان نمودن ارتکاب اعمال خلاف از دیدگاه‌ اهل‌ سنت

باتوجه به روابط گسترده و آزاد‌ زن‌ و مرد در‌ دنیای‌ امروز،بخشی از انگیزه‌های سـقط جنین‌ مربوط‌ به فحشا و روابط نامشروع می‌شود.که این روابط نامشروع ممکن است‌ ناشی از تجاوز به‌ عنف‌ و حصول بارداری گردد که در‌ چنین‌ مواردی،شخص تحت‌ تأثیر

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 55)
فشارهای اخلاقی،حیثیتی،اجتماعی‌ و…قرار می‌گیرد و تنها‌ راه رهایی را سقط حمل‌ خود می‌داند.

در این مسأله صـاحب‌نظران اهـل سنت بیان می‌دارند که تأکیدات‌ اسلام‌ نسبت به‌ حفظ جنین و حمایت از‌ آن‌ اطلاق‌ داشته‌ و فرقی قایل نشده‌ که‌ بارداری از راه مشروع‌ باشد یا از راه نامشروع و حتی گروهی از آنان که سقط پیش‌ از‌ چهار‌ ماه یـا چـهل روز را جایز می‌دانند.چنین حقی‌ را‌ از‌ زنی‌ که‌ از‌ راه نامشروع باردار شده چه زنا از روی عنف‌ باشد چه با رضایت در تمام مراحل بارداری سلب کرده‌اند زیرا او برای رهایی از نتیجه‌ی‌ ناپسند کار خویش به‌ این کار روی مـی‌آورد و بـاتوجه به این آیه

«و لا تزرو وازرة وزر اخری»
(اسراء61/)شرع اجازه نمی‌دهد که به‌واسطه‌ی گناه کسی حیات دیگری به خطر افتد و این شامل تمام مراحل حمل‌ است‌ و دلیل دیگر روایات است،نظیر روایتی از پیامبر اکرم(ص)که در شرح آن آمده اسـت،که زن بـاردار رجـم نمی‌شود تا آن‌که وضع‌ حمل کـند،چه حـمل او از زنـا باشد یا غیرزنا.(ابن قدامه،المغنی‌ و الشرح الکبیر،ج 9،ص 944)

دلیل دیگر این که جواز سقط جنین از راه زنا با مقتضای قاعده سد ذرایع تناقض‌ دارد زیرا اگـر راهـی شـرعی‌ برای‌ رهایی از بارداری کسی که‌ از‌ راه زنا باردار مـی‌شود گذاشته شـود،عامل بازدارنده‌ی زنا یعنی عقوبت اجتماعی زایل می‌شود و وسیله‌ای‌ شرعی برای سقط و مخفی کردن زنا و نشر فساد گذاشته‌ می‌شود(غانم،احکام‌ جنین فـی فـقه‌ الاسلامی،صص 471-371)

در مـقابل،گروهی‌ قایل به جواز سقط جنین پیش از دمیدن روح هستند.در مواردی‌ که بـارداری در نتیجه‌ی تجاوز به عنف باشد به‌دلیل حفظ سلامت روانی مادر و جلوگیری از اختلال نسل.(همان،ص 771)

5-سقط جنین به‌منظور‌ کنترل‌ جمعیت از دیـدگاه اهـل سنت

از نـگاه فقهای اهل سنت،سقط به‌منظور جلوگیری از رشد جمعیت پس از ولوج‌ روح جایز نیست امـا قـبل از دمیده شدن روح از نظر غالب صاحب‌نظران اهل‌ سنت‌ جایز نیست و به کلام خداوند که می‌فرماید:«و لا تقتلوا اولادکم خـشیه إمـلق نـحن نرزقهم و ایاکم»(اسراء13/).این گروه معتقدند که برای‌ کنترل جمعیت از راه‌های مشروع‌

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 56)
پیشگیری از بارداری بدون تـعدی بـر جـنینی‌ که‌ حاصل‌ شده به شرط ترتب ضرر می‌توان استفاده کرد.

عده‌ای نیز به‌طورکلی سقط جنین را پیش از چـهار مـاه جـایز ‌‌می‌دانند‌ و معتقدند همان‌طور که عزل برای تنظیم یا تحدید نسل جایز است سقط جنین‌ نـیز‌ پیـش‌ از چهار ماه جایز است.البته برخی رضایت همسر را لازم دانسته‌اند(شلتوت،التفاوی دراسه لمشکلات‌ المسلم المعاصر،صص 592-492)

سقط جنین‌ در نگاه فـقه شـیعه‌ 1-سقط جـنین پیش از دمیده شدن روح و بعد از‌ آن در فقه شیعه

نظر کلی‌ فقه شیعه با استناد به کتاب سنت،اجماع و عـقل حـرمت سقط جنین در تمام مراحل تطور و تحول جنین می‌باشد.زیرا صاحب‌نظران شیعه معتقدند که تـکون‌ انسان از زمـان اسـتقرار نطفه در رحم آغاز‌ می‌شود و میان مرحله‌ی نطفه با مراحل بعدی‌ به‌لحاظ حکم تکلیفی یعنی حرمت سـقط جـنین تمایزی نیست هرچند به‌لحاظ حکم‌ وضعی و مقادیر دیه تفاوت وجود دارد.بیشتر فقهای شـیعی بـحث سـقط جنین را‌ در‌ باب‌ دیات و لواحق آن مطرح کرده و مقدار دیه حمل را در مراحل مختلف سقط و عنوان قاتل‌ به کسی کـه اقـدام بـه چنین امری می‌کند و محرومیت وی از دیه‌ حمل‌ را عنوان کرده‌اند. و معتقدند بعد از دمیده شـدن روحـ،جنین انسان همانند سایر انسان‌هاست و قتل انسان‌ به دلایل متعدد حرام است.زیرا خداوند می‌فرماید:

«و لا تقتلوا النفس التی حرم اللّهـ‌ الا‌ با الحق»
(انعام151/)که دلالت دارد بـه حرمت سقط جنین،عقل نیز سقط جنین را ظلم‌ می‌داند.زیرا سقط جنین،تعدی به کسی اسـت کـه قادر به دفاع از خود نیست.

اما قبل از دمیده شـدن روحـ‌ بـه‌دلیل‌ این‌ که چنین دارای حیات نباتی‌ است‌ و انـسان‌ بالفعل نـیست سقط آن،قتل نفس محسوب نمی‌شود اما به‌دلیل آیات و روایات حرام‌ است.(مکارم شیرازی،بحوث فقهیه مـهمه،ص 682)شـیخ صدوق یکی از فقهای‌ بزرگ‌ شـیعه‌ در ایـن مورد مـی‌فرماید:«إذا احـتبس عـلی المرأة حیضها شهرا‌ فلا‌ یجوز أن تـسقی دواء الطـمث‌ من یومها لأن النطفه إذا وقعت فی الرحم تصیر الی علقه ثم الی ما شاء‌ اللّه،و‌ إنـ‌ النـطفه إذا

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 57)
وقعت فی غیر الرحم لم یخلق منها شـی‌ء فإذا‌ ارتفع طمثها شـهرا و جـاوز وقتها التی کانت‌ فیه لم تسق دواء».(ابـن عـلی بابویه قمی،من لا یحضره الفقیه،ج 1،ص‌ 841)

مهم‌ترین ادله‌ی‌ که فقهای شیعه بر حرمت سقط جـنین بـه آن استناد کرده‌اند روایات‌ است‌ که نـمونه‌ای از آن را می‌آوریم.

«عن ابـی عـبد اللّه علیه السلام فـی امـرأه شربت دواء و هی‌ حامل‌ لتـطرح ولدهـا فالقت‌ ولدها قال:

ان کان له عظم قد نبت علیه اللحم و رشق‌ له‌ السمع و البصر فان علیها دیـه تـسلمها إلی‌ ابیه.

قال:و إن کان جنینا علقة أو مضغة‌ فان‌ عـلیها‌ اربـعین دینارا أو غـرة تـسلمها الی ابـیه،قلت: فهی لا ترث من ولدها مـن دیته،قال:لا لانّها‌ قتلته».(محمد‌ بن حسن طوسی،استبصار،ج 4،ص 903)

در این روایت به‌کار بردن واژه قتل برای عمل‌ آن‌ زنـ‌ و نـیز جعل دیه و این که از دیه‌ ارث نـمی‌برد دلالت بـر حـرمت عـمل‌ او‌ دارد.هـم‌چنین دلالت دارد بر این کـه سـقط جنین‌ چه پس از ولوج روح و چه‌ قبل‌ از آن در حالت عادی حرام است.

عده‌ای از فقها بیان داشته‌اند که قرار دادن دیه‌ بر‌ اسقاط جنین در تـمام مـراحل آنـ‌ در روایات دلالت بر حرمت سقط جنین‌ دارد.زیرا‌ اصـل‌ در وجـوب دیـه ایـن اسـت،که بـه‌ سبب جنایت باشد و جنایت عمدی قطعا حرام است،پس سقط‌ جنین‌ در‌ هریک از مراحل رشد،حرام خواهد بود.(طلعتی،رشد جمعیت،ص 492)

2-سقط جنین به‌منظور حفظ جان مادر‌ و سلامت او

سقط جنین به‌منظور درمان بیماری‌ها و یا مـوارد خاص پزشکی ازجمله اموری‌ است که در منابع‌ فقهی‌ شیعه بحثی به میان نیامده،ولی مورد توجه فقهای معاصر شیعه قرار گرفته است.

ازجمله این‌ موارد هنگامی است،که ادامه بارداری جان و سلامت‌ مادر‌ در معرض‌ خطر قرار گـیرد و حـفظ حیات‌ مادر،متوقف‌ بر سقط جنین باشد.در این‌هنگام سقط جنین پیش از ولوج روح از نظر فقها‌ شیعه‌ جایز است.زیرا دوران امر بین‌ اهم(حفظ

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 58)
نفس محترمه)و مهم(حرمت‌ اسقاط‌ جنین)است‌ و به‌دلیل اهمیت وجوب حفظ نفس‌ نسبت‌ به‌ حرمت سقط جـنین،می‌توان بـرای رفع خطر جانی از مادر به سقط جنین‌ اقدام‌ کرد.(خرازی،تحدید‌ نسل و تعقیم،ص 37)و نیز قاعده‌ی‌ نفی حرج رافع حرمت‌ سقط‌ قبل از ولوج روح است و شامل‌ قول خداوند اسـت کـه می‌فرماید:«ما جعل علیکم فی الدیـن مـن‌ حرج….»(حج87/)زیرا خطری که مادر‌ را‌ تهدید می‌کند و حرج تحمل‌ناپذیر‌ نمی‌تواند، سقط‌ پیش‌ از چهار ماه‌ حرام‌ باشد.(صانعی،استفتائات پزشکی،ص 701)

و اگر‌ خوف‌ نسبت به خطر جانی برای مادر حاصل گـردد بـنابر سیره‌ی عقلا که خـوف‌ را طـریق‌ به‌ واقع می‌دانند،سقط جایز است.

اما وقتی که‌ ادامه‌ی‌ بارداری سلامت‌ مادر‌ را‌ تهدید می‌کند به‌گونه‌ای‌که مادر‌ به‌ بیماری سخت یا نقص عضو و مانند این‌ها دچار گردد و درمان وی متوقف بر‌ سقط جنین‌ یا منجر بـه آن گـردد.در این‌صورت‌ نیز‌ سقط‌ پیش‌ از‌ ولوج روح جایز‌ است‌ زیرا میان وجوب معالجه مادر به‌جهت سلامت وی و حرمت سقط جنین تزاحم واقع می‌شود و چون معالجه‌ی‌ مادر،مهم‌تر‌ از‌ حفظ حیات جنین است،معالجه به‌وسیله‌ی سقط جایز است.(مکارم‌ شیرازی،مسائل‌ مـستحدثه‌ فـی‌ طب،ص‌ 43)

دبر شـورای نگهبان در استفتائاتی که از امام خمینی(ره)در این خصوص بیان‌ کرده‌اند،آورده است،سقط پیش از ولوج روح را به‌منظور حفظ جان مادر جایز بلکه‌ لازم دانـسته‌اند.(مهرپور،مجموعه نظرات شورای نگهبان،ج‌ 3،ص 822)

برای سقط جنین پس از دمیده شدن روح به‌منظور حفظ جان مـادر یـا سـلامت وی‌ دو نظر وجود دارد.

عده‌ای قایل به عدم جواز سقط جنین پس از ولوج روح شده‌اند‌ و معتقدند که جنین، دارای روح نفس محترمه است و بـا ‌ ‌انـسان دیگری که دارای نفس محترمه است،تفاوتی‌ ندارد.بنابراین برای حفظ یکی از آن دو،کشتن دیگری جایز نیست.

و برای ایـن گـفته خـود‌ به‌ این روایت استناد کرده‌اند که امام(ع)می‌فرماید:«انما جعلت‌ التقیه لیحقن بها الدم،فإذا بلغت التقیه الدم فلا تـقیه…»(حر عاملی،وسائل الشیعه،ج 6،ص 384)

«همانا تقیه قرار داده شده‌ است‌ برای آن‌که جان انسان به‌واسطه‌ی‌ آن‌ حـفظ شود؛ پس هرگاه تقیه مـوجب کـشته شدن دیگری شود،تقیه نیست….»

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 59)
و این روایات را تعمیم کرده‌اند به هرجا که کشتن دیگری برای حفظ جان خود مطرح‌ گردد،عناوین‌ تقیه یا ضرورت یا‌ اضطرار‌ و مانند این‌ها مجوز برای کشتن غیر نمی‌باشد.(خرازی،تحدید نسل و تعقیم،ص 37)صـاحب جواهر در این مورد گفته،واجب است‌ آن دو را رها کرده و منتظر قضا و قدر الهی شد،زیرا خداوند به‌ مصالح‌ بندگان آگاه است. (نجفی،جواهر الکلام،باب طهاره،ج 4،ص 873)

این گروه وقتی سقط جنین به‌منظور حفظ جان مادر را جایز ندانند،به‌طریق اولیـ‌ سقط بـه‌منظور سلامت مادر را جایز نمی‌دانند.

اما کسانی که قایل به جواز‌ سقط‌ جنین به‌منظور‌ حفظ جان مادر پس از ولوج روح‌ هستند،مبانی متفاوتی دارند:گروهی معتقدند که مادر برای دفاع از جان خویش‌ می‌تواند‌ جنین را که قصد کشتن او را دارد از بین بـبرد‌ و آنـ‌ را از مصادیق دفاع مشروع‌ شمرده‌اند و فرقی بین این که هجوم از ناحیه‌ی عامل خارجی باشد یا ‌‌از‌ ناحیه‌ی عامل‌ داخلی نیست.(حسینی شیرازی،الفقه،ج 29،ص 18)

گروهی نیز بنابر قاعده‌ی تزاحم مادر را مجاز‌ به‌ سقط‌ جنین می‌دانند زیرا امـر دورانـ‌ دارد بین دو محذور یعنی وجوب حفظ نفس خود و حرمت‌ قتل نفس(جنین)و عدم‌ ترجیح یکی از دو طرف به حکم عقل،مادر بین حفظ نفس‌ خود و سقط جنین‌ مخیر است.(موسوی‌ خوئی،صراط النجاة،ج 1،ص 333؛همو،مبانی تکمله منهاج،ج 2،31).

گروهی نـیز عـقیده دارنـد که بنابر قاعده‌ای اضطرار حـرمت سـقط جـنین رفع می‌شود و برای این نظر خود به ادله زیر استناد کرده‌اند.آن‌جا که خداوند می‌فرماید:

«فمن اضطر فی مخمصه غیر متجانف لإثمّ فان اللّه غفور الرحیم»؛
(مائده3/)«آن‌ها کـه در حـال‌ گرسنگی دسـتشان به غذای دیگری نرسد متمایل به گناه نـباشند،مانعی نـدارد از گوشت‌های ممنوع بخورند و خداوند آمرزنده و مهربان‌ است»و‌ نیز حدیث نبوی که‌ می‌فرماید:«رفع عن امتی…و ما اضطر و الیه….»از امت من چـیزی کـه بـه آن اضطرار پیدا کند،برداشته شده است».

درنهایت گروهی نیز براساس بنای عقلا،مادر را مخیر بـین حفظ جان‌ خود‌ و یا حفظ جنین می‌دانند.(خرازی،تحدید نسل و تعقیم،صص 67)و امام(ره)در موردی که امر دایر باشد بین حفظ جان یکی از او دو نـفر یـعنی مـادر و جنین فرمودند:«ترجیح وجود ندارد

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 60)
و مورد‌ قرعه‌ هم نیست و اگر علم به تـلف شـدن هردو است و امکان حفظ احدهما مورد قرعه است»،اما درصورتی‌که با حفظ جنین یقین به فوت مادر و احـتمال بـقای جـنین‌ باشد امام(ره)سقط‌ جنین‌ را‌ جایز دانسته‌اند.اما اگر علم و یقین‌ نباشد،بلکه‌ تنها خوف‌ موت مادر بـاشد،امام(ره)فرمودند:«در صـورت خـوف سقط محل اشکال است،بلکه عدم‌ جواز ارجح است».امام(ره)در مواردی که سقط جنین را جایز یا لازمـ‌ دانـسته‌اند،اجازه‌ی‌ کسی‌ را‌ مـعتبر ندانسته‌اند و فرمودند:«برای حفظ نفس محترمه،اجازه‌ی کسی‌ معتبر نیست».(مهرپور،ص‌ 922)

آیة اللّه سیستانی،اسقاط بعد از ولوج را مطلقا جایز نمی‌داند و می‌فرماید:«اسقاط حمل بـعد از ولوج روح بـه هیچ سبب‌ و دلیلی،بر‌ زن جایز نیست ولی قبل از ولوج روح‌ درصورتی‌که ادامه‌ی حمل‌ برای مادر،ضرر یا حـرج تـحمل‌نکردنی داشـته باشد،جایز است»(حکیم،الفقه للمغتربین،ص 362)

3-سقط جنین در بیماری‌ها و ناهنجاری‌های جنینی در دیدگاه فقه‌ شیعه

بیماری‌ها و ناهنجاری‌های جنینی که ممکن است مـوجب تـولد جنین ناقص الخلقه‌ شود از‌ انگیزه‌های‌ دیگر سقط جنین است که فقهای شیعه نظرات گـوناگونی را در ایـن‌ مورد مـطرح کرده‌اند.

گروهی قایلند به‌ جواز‌ سقط‌ جنین ناقص الخلقه پیش از دمیده شدن روح و آن‌ هنگامی است که‌ به‌ نـقص‌ عـضو جنین برای انسان علم یا ظن نزدیک به علم حاصل‌ گردد و این مـعلولیت‌ مـوجب‌ حـرج‌ بر خانواده و اجتماع گردد.به‌دلیل قاعده‌ی نفی عسر و حرج یا نفی ضرر،سقط جنین پیش‌ از‌ ولوج روح جایز اسـت.(مکارم شـیرازی،مسائل‌ المستحدثه فـی طب،ص 53)

آیة اللّه مکارم شیرازی در این‌ موارد‌ فرمودند:«هرگاه‌ جنین در مراحل ابتدایی باشد و جنین بـه‌صورت انـسان کامل درنیامده باشد و باقی ماندن‌ جنین‌ در آن حالت و سپس‌ تولد ناقص آن باعث عسر و حرج شدید برای‌ پدر‌ و مادر گـردد،با ایـن شرط مانعی ندارد. (علیان‌نژادی،استفتائا جدید،ج 1،ص 354)و درمورد بیماری ایدز اگر علم به‌ ابتلای‌ جـنین بـه‌ این بیماری پیش از دمیده شدن روح باشد نیز بـنابر قـاعده‌ی‌ نـفی‌ حرج‌ جایز است.

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 61)
قول دیگر عدم جواز سقط جـنین،ناقص الخـلقه است.هرچند این بیماری سخت و طاقت‌فرسا و هزینه‌بر‌ باشد‌ و آن را امتحان برای جنین و والدین او محسوب مـی‌کنند.و دلیل آن اطـلاق‌ ادله‌ حرمت این عمل مـی‌دانند.(مکارم شـیرازی،مسائل مستحدثه فـی‌ طب،ص 53)امـام(ره)نیز در مـوردی که:اگر تشخیص داده شود،جنین در صورت‌ رشد‌ و تولد نـاقص العـضو و یا ناقص الخلقه خواهد بود حکم به عدم‌ جواز‌ آن داده‌اند. (موسوی خمینی،استفائات از مـحضر امـام خمینی،ج‌ 3،ص‌ 092)

اما بعد از دمیده شدن روح طـبق نظر‌ بیشتر‌ فقهای امـامیه سـقط جنین حرام است هرچند حـرج شـدیدی بر پدر و مادر‌ وارد‌ شود؛زیرا انسان زنده بر آن‌ اطلاق‌ می‌شود و همان‌طور‌ که‌ کشتن‌ انـسان نـاقص الخلقه پس از ولادت‌ جایز‌ نیست قـبل از ولادت و پسـ‌ از ولوج روح و صـدق انسان کامل‌ بـر‌ آنـ‌جایز نیست.زیرا ادله‌ی حرمت قـتل جـنین‌ عمومیت‌ دارد و جنین سالم‌ و ناقص الخلقه را پس از‌ نفخ‌ روح شامل می‌شود گروهی از فقهای شیعی قایل هستند به جـواز سـقط جنین ناقص‌ الخلقه‌ پس از ولوج روح بنابر قائده‌ی‌ نفی‌ حـرج‌ و(الضـرورات تبیح المـحظورات)و‌ نـیز‌ مـیان حرمت سقط جنین‌ و فـرزندی‌ که زنده به دنیا می‌آید تفاوت قائلند.(مکارم شیرازی،مسائل المستحدثه فی طب،ص 73-63)

4-سقط جنین به‌منظور‌ پنهان‌ کـردن اعـمال خلاف در فقه شیعه

فقهای امامیه‌ به اتفاق‌ سـقط‌ جـنین‌ حـاصل از زنـا را‌ در تـمام مراحل از زمان انـعقاد نطفه تـا زمان وضع حمل حرام می‌دانند.درواقع به‌دلیل اطلاق ادله‌ی‌ حرمت‌ سقط جنین،فرقی بین جنین حاصل از راه‌ مشروع‌ و نـامشروع‌ نـیست‌ و سـقط آن‌ در‌ هر دو صورت حرام است امام(ره)می‌فرماید:«اگر زنـی از زنـا آبـستن شـود،جایز نـیست بـچه‌اش‌ را سقط کند»(موسوی الخمینی،توضیح المسائل‌ امام،ص‌ 663)اما‌ باوجوداین که به‌نظر برخی از ایشان در بارداری‌های‌ نامشروع‌ حاصل‌ از‌ تجاوز‌ به‌ عنف به‌دلیل حرج شدیدی که بر این‌ حمل مترتّب می‌شود؛سقط جنین پیـش از ولوج روح جایز است؛زیرا کسانی که به این‌ شکل باردار می‌شوند در وضعیت شدید بحرانی و ناراحتی‌های اجتماعی قرار می‌گیرند. اما گاهی شدت این بحران به حدی می‌رسد که شخص دست به خودکشی می‌زند که در ایـن حـالت حتی سقط جنین بعد از ولوج روح نیز جایز است.(فضل‌ اللّه،المسائل‌ الفقهیه،ج 2، ص 834)آیه اللّه مکارم شیرازی درمورد جنین حاصل از زنای به عنف می‌فرماید:«سقط

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 62)
جنین جایز نیست،مگر این که نگهداری آن جنین منجر به بیماری شدید مـادر و کـسالت‌ روانی او‌ گردد،که‌ در این‌صورت می‌توان به حاملگی او پایان داد؛مشروط به این که‌ جنین در ماه‌های اولیه باشد».(علیان‌نژادی،استفتائات جدید،ج 2،ص 675)

5-سقط جنین به انگیزه‌ی کنترل جمعیت‌ در‌ فقه شیعه

براساس نظر کارشناسان عـلوم‌ اجـتماعی‌ و اقتصادی،ازدیاد جمعیت سبب بروز مشکلات زیـادی شـده،بنابراین کنترل آن از مسائل ضروری زندگی بشر است که این‌ موضوع نمی‌تواند مجوز سقط جنین باشد.

بنابراین سقط جنین‌ به‌ انگیزه جلوگیری از رشد‌ جمعیت‌ ازنظر فتاوی فقهای شیعی‌ به‌هیچ‌وجه جـایز نیست.

آیه اللّه خـامنه‌ای می‌فرماید:«سقط جنین به‌مجرد وجـود مـشکلات اقتصادی جایز نمی‌شود».(اجوبه الاستفتائات،ص 872)

چون درصورت دمیده شدن روح قتل نفس و قبل از دمیده شدن روح نیز‌ حرام‌ است.زیرا‌ هیچ ضرورت و حرجی برای این کار وجود ندارد.(مکارم شیرازی،بحوث فقهیه مهمه، ص 692)

علاوه بر این که سقط برای مـادر ضـررهای زیادی دارد ازطرفی راه‌های پیشگیری از بارداری و افزایش روش‌های مؤثر‌ ضدبارداری‌ منجر به‌ کاهش زاد و ولد و درنتیجه‌ کنترل جمعیت می‌گردد.

حکم وضعی سقط جنین در فقه اسلامی

در این قسمت مسایل‌ حقوقی سقط جنین از دیدگاه فقهای شیعه و سنی مورد بـحث‌ قرار‌ مـی‌گیرد.به‌ اتفاق‌ فـقهای اهل سنت درصورت جنایت بر چنین زن حر،پرداخت‌ دیه که غره‌1است،بر جانی واجب می‌گردد.(ابن قدامه،المغنی و الشرح ‌‌الکبیر،ج‌ 9،ص 635)و در این مـورد به روایات استناد کرده‌اند و از آن روایت ابو‌ هریره‌ از‌ پیامبر اکرم(ص)است‌ (1)یک بیستم دیـه‌ی کـامل مـعادل پنج شتر یا صد گوسفند یا پانصد درهم

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 63)
که نقل‌ کرده است«أن امرأتین من هذیل رمت احداهما الأخری،فطرحت جـنینها ‌ ‌فـقضی‌ فیه النبی(ص)بغره عبد او‌ أمه»(مسلم،جامع صحیح مسلم،ج 11،ص‌ 571)

اما وجوب دیه بر جنین مشروط است بـر ایـن کـه:اولا جنین دراثر جنایت مرده به‌ دنیا آید.ثانیا سقط عمدی باشد.ثالثا مانعی برای وجوب دیه بر مـرتکب نباشد.مثل‌ هنگامی‌که مرد همسر خود را به‌جهت نشوز‌ تأدیب کند و در این امر اسراف ننماید و جـنین وی سقط گردد،ضامن نیست.(زیدان،المفصل فـی احـکام المراه و البیت المسلم،ج 3،ص 204)

اما درمورد این که جنایت بر جنین در چه مرحله‌ای دیه‌ خواهد‌ داشت،فقهای اهل‌ سنت اختلاف نظر دارند.فقهای حنفی،شافعی و حنبلی قایلند به این که جنین وقتی از مرحله مضغه تجاوز کرده بـاشد غره واجب است،اما وقتی آن‌چه سقط می‌شود صورت‌ انسانی نداشته باشد و خلقت‌ آن آشکار نباشد غره ثابت نمی‌شود زیرا لفظ ولد به آن‌ اطلاق نمی‌شود.اما در مقابل گروهی از فقهای اهل سنت قایلند به این که آنـ‌چه سـقط می‌شود اگرچه صورت آدمی نداشته‌ باشد،اما‌ چون مبدأ خلق آدمی است غره ثابت‌ است(ابن قدامه،المغنی و الشرح الکبیر،ج 9،ص 935،محمد غانم،احکام فی فقه اسلامی،ص 002)و پرداخت‌کننده‌ی دیه بنابر شافعیه و حنفیه عاقله است چون جنایت عـمد بـر‌ مادر‌ و خطا‌ بر چنین صورت گرفته است.(الرملی،نهایهء‌ المحتاج‌ الی‌ شرح منهاج،ج 7،ص 283)

از نظر حنابله و مالکیه،دیه‌ی جنین بر جانی است چون کمتر از یک‌سوم دیه کامل است‌ و عاقله متحمل‌ دیده‌ کمتر‌ از یـک‌سوم نـمی‌شود.(ابن قدامه،المغنی و الشرح الکبیر،ج 9،ص‌ 445)

بنابر اتفاق فقهای اهل تسنن گیرنده دیه،جنین وارث اوست و جانی اگر وارث باشد ارث نمی‌برد.(البهوتی،کشاف القناع،ج 6،ص 42)

درمورد قصاص جانی‌ به‌هنگام‌ سقط‌ عمدی به اجماع فقهای حنفیه،شافعیه،حنابله‌ و مالکیه به‌جز ابن جـوزی از‌ حـنابله و ابـن قاسم از مالکیه قصاص را در سقط عـمدی جـنین‌ ثابت نـمی‌دانند.به این اعتبار که سقط عمدی‌ جنین‌ مانند‌ خطاست زیرا جنین به‌ واسطه‌ی زدن دیگری می‌میرد دلیل دیگر این که‌ جنین‌ نفس کاملی نـیست زیـرا او در حـکم جزیی از مادر است و سزاوار این که حقی بـرای‌ او‌ ثـابت‌ شود نیست.

ابن جوزی،فقیه حنبلی قصاص را در سقط عمدی جنین،مانند قتل نفس‌ معتبر دانسته‌ و بیان داشته است«إذا تعمدت المراه إسقاط ما فیه روح کـان کـقتل مومن»(غانم،

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 64)
احکام الجـنین فی‌ فقه‌ اسلامی،ص‌ 981)و استناد به کلام خداوند کرده که مـی‌فرماید:«و إذا المؤدة سئلت بأیّ ذنب قتلت»(تکویر9/-8)بنابراین به‌ اتفاق‌ فقهی اهل سنت در سقط پس‌ از ولوج روح قصاص ثابت نیست.

در ثبوت کفاره،شافعیه‌ و حنابله‌ بـه‌هنگام جـنایت بـر جنس کفاره را واجب می‌دانند. چون قتل نفس محترمه است.اما مالکی و حنفی‌ کـفاره را واجـب نمی‌دانند،بلکه آن را مستحب می‌شمارند.به‌دلیل عدم قضاوت پیامبر اکرم(ص)به آن.(زیدان،المفصل فی‌ احکام‌ المراه‌ و البیت المسلم،ج 3،ص 214)

حکم وضعی سقط عمدی جـنین از دیـدگاه فـقه شیعه درصورت جنایت بر‌ جنین‌ به‌ اجماع فقها وجوب پرداخت دیه است.و قـول مـشهور تـقسیم کردن دیه به‌ مراتب‌ نقل‌ شدن‌ یعنی انتقالات نطفه تا تمام شدن خلقت جنین اسـت.پس در مـرحله نـطفه 02 دینار،علقه 04 دینار،مضغه‌ 06‌ دینار‌ و عظام 08 دینار و درصورتی‌که تام الخلقه باشد ولی روح در آن‌ دمیده‌ نشده باشد صـد دیـنار اما اگر روح در آن دمیده شده باشد برای‌ پسر دیه کامل و برای‌ دختر نصف آن است و اگـر جـنین دوقـلو و یا چندقلو باشد‌ دیه‌ تکرار‌ می‌شود و در سقط عمد و شبه‌ عمد‌ دیه‌ جنین در مال جانی و اگـر خـطا‌ باشد‌ بر عاقله اوست.(موسوی خمینی،تحریر الوسیله،ج 2،ص 795،محقق حلی،شرایع الاسلام،ج 4،ص 5102)

دلیل مشهور روایات متعد‌ است،ازجمله‌ روایـتی از ابـی عـبد اللّه(ع)از‌ ابی‌ الحسن الرضا (ع)از‌ امیر‌ المؤمنان‌ علی(ع):«جعل دیه الجنین مأه دینار و جعل‌ منی الرجل الی أن یـکون‌ جنینا خـمسه أجزاء فاذا کان جنینا قبل أن‌ تلجه‌ الروح مأه دینار….،و المأه دینار خـمسه‌ اجزاء:للنطفه‌ خـمس المـأه عشرین دینارا‌ و للعقه خمسی المأه اربعین دینارا‌ و للمضغه ثلاثه‌ اخماس المأه ستین دینارا و للعظم أربعه اخـماس الدیـه ثـمانین دینارا فإذا‌ کسی‌ اللحم کانت‌ له مأه دینار کامله‌ فإذا‌ أنشا‌ فیه آخـر و هـو‌ الروح فهو حینئذ نفس‌ فیه‌ ألف دینار دیه کامله‌ ان کان ذکرا و ان کان انثی فخمساه دینار».(نجفی،جواهر الکلام،ج 34،ص‌ 653)ایـن‌ قـول‌ مشهور است و فی الجمله در‌ مقدار‌ دیه اختلافی‌ نیست.

اما حکم‌ به قصاص و کفاره‌ در هنگا جـنایت بـر جنین چگونه است؟فقهای شیعه در صورت اسقاط عـمدی جـنین بـعد از ولوج‌ روح‌ پرداخت کفاره را هم‌چون دنیه بـر‌ مـباشر‌ سقط

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 65)
واجب دانسته‌اند.امام‌ خمینی(ره)می‌فرمایند:«کفاره‌ و دیه کامل‌ بر‌ مجرم واجب است بعد از علم به حیات و نـفخ روح ولو بـا گواهی دو متخصص عادل»(تحریر‌ الوسیله،ج‌ 2،صـ‌ 795)

اما قـصاص قبل از نـفخ روح ثـابت‌ نـیست‌ زیرا‌ موضوع‌ قصاص‌ که‌ همان ازهـاق نـفس‌ محترمه می‌باشد،منتفی است اما درمورد قصاص جانی بعد از نفخ روح اختلاف نظر است.

برخی از فقهای شیعه،قایل بـه قـصاص شده‌اند صاحب جواهر در این باره مـی‌فرماید: «اگر‌ کسی ضربه‌ای عمدی بـه زنـی بزند و زن جنین را سقط کند و جـنین بـمیرد قصاص‌ می‌شود بخاطر تحقق یتفتن موضوع قصاص که آن ازهاق نفس محترمه است خواه حـیات‌ مستتر بـاشد‌ یا‌ نه و چون قتل انـسان کـامل اسـت کفاره نیز واجـب اسـت.(نجفی،ص 183)

گروهی از فقها،قایل به عدم ثـبوت قـصاص شده‌اند و فقط پرداخت دیه را واجب‌ دانسته‌اند.صاحب شرایع می‌فرماید:«اگر زن حمل‌ خود‌ را با المباشر،یا با لتسبیب‌ ساقط کـند پس دیـه سقط بر عهده‌ی اوست و نصیبی از ایـن دیـه نمی‌برد.(محقق حـلی،شرایع‌ الاسلام،ص 8102)هـمان‌طور کـه روایات متعددی‌ درمورد‌ دیـه جنین و سقط عمدی‌ آن‌ وارد‌ شده است که دلالت بر قصاص ندارد.

از ابی عبد اللّه(علیه السلام)درمورد زن بارداری کـه دارویـی می‌نوشد تا حمل خود را سقط کـند روایـت شـده اسـت‌ کـه‌ فرمودند:«إن کان له عـظم‌ قـد‌ نبت علیه اللحم و شق له سمع‌ و البصر فإن علیها دنیه تسلمها الی ابیه…قلت فهی لا ترث من ولدها مـن دیـه؟قال:لا لأنـها قتلته».(ابن بابویه قمی،من لا یحضره الفقیه،ج 4،ص 121)روایت تصریح‌ بـه‌ قـوع جـنایت عـمدی بـر جنین کـامل و پرداخت دیه دارد و دلالتی بر قصاص ندارد.حال اگر قصاص واجب بود لازم‌ می‌آمد که در روایت که معتبر السند است به آن اشاره گردد.پس‌ عدم‌ ثبوت قصاص‌ لازم‌ می‌آید و نیز اگر بـگوییم که این مسأله یعنی ثبوت قصاص از موارد شبهه است،حدود و قصاص به‌هنگام‌ شبهه منتفی می‌باشند.(مکارم شیرازی،بحوث فقهیه مهمه،ص 192)

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 66)
بررسی حقوقی سقط جنین

پدیده‌ی سقط‌ جنین‌ و موارد تجویز آن در نظام‌های حقوقی دنیا یکسان نیست بلکه‌ هریک مـتناسب بـا ارزش‌های حاکم بر جامعه خود ‌‌به‌ گونه‌ای متفاوت با آن برخورد کرده‌اند،برخی مطلقا ممنوع برخی مطلقا تجویز و برخی تحت‌ شرایطی‌ اجازه‌ می‌دهند.

ممنوعیت مطلق سقط جنین از کهن‌ترین دیدگاه‌ها و افراطی و تحت‌تأثیر دیدگاه‌های‌ مذهبی و اخلاقی اسـت‌ و بـه حق حیات جنین و انسان کامل بودن آن توجه دارد و سقط آن را در همه‌ موقعیت‌ها‌ ازلحاظ اخلاقی ناپسند و قتل و فرد بیگناه می‌داند.

این دیدگاه که مورد توجه محافل مذهبی اسـت،در مـجموعه‌ی قواعد جدید عهدنامه‌ ژنو تمایل بـه آن مـشاهده می‌شود«من عالی‌ترین احترام را برای زندگی بشر‌ از زمان‌ انعقاد نطفه خواهم داشت»همان‌طور که بقراط در سوگندنامه‌اش آن را ممنوع کرده‌ است.(اشرفی،اخلاقی پزشکی،صص 531 و 723)

کشورهای اندکی هم‌چون:ایرلند،یونان،فیلیپین،سقط جنین قانونی نیست و در جمهوری ایرلند سـقط حـتی به‌خاطر نجات جان مـادر‌ مـمنوع‌ است و کشور مالی به‌دلیل‌ کمی موالید سقط را عملا ممنوع اعلام کرد.(عباسی،سقط جنین،ص 36)

درمقابل کشورهایی هستند که سقط جنین را مطلقا آزاد کرده‌اند و پیوسته به حق‌ حیات مادر و تقدم‌ آن‌ بر حق حیات جنین توجه و حـقوق زنـان را مطرح می‌کنند.در حقوق آمریکا و آلمان تقاضای زن و موافقت پزشک برای تجویز سقط پیش از سه ماه‌ بارداری کافی است و جدیدترین‌ بررسی‌ها نشان می‌دهد که آمریکا از زمره کشورهایی‌ است که آمار سقط جنین در آن به‌صورت وحشتناکی بـالا رفـته است و مـأمنی برای افراد و ملیت‌های مختلف بوده که در کشورشان‌ سقط‌ جنین‌ قانونی نبوده است.

به‌طوری‌که در سال‌ 0991،حدود‌ 1/5‌ میلیون سقط عمدی بـه‌صورت رسمی در این کشور ثبت و درواقع تا سال 0891 سقط قانونی شایع‌ترین کـار جـراحی در ایـالات‌ متحده محسوب‌ شده‌ است.در‌ کشورهای آمریکای لاتین هم وضع به همین منوال‌ است. در‌ کشورهای آفریقایی نیز برخی آمـارهای ‌ ‌اعـلام‌شده از درصد بالای سقط جنین در این‌ کشورها دارد و زامبیا تنها کشوری است‌ که‌ سقط‌ در آن قانونی اسـت.(محقق دامـاد،اخلاق‌ پزشکی،ج 5،ص 631 و 251؛اسـپیروف لیون،آندوکرینولوژی‌ بالینی،ص 544)

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 67)
گروه عظیمی از کشورها نگاه نسبی به مسأله‌ی سقط جنین دارند و در اوضاع خاصی‌ سقط را قانونی‌ دانـسته‌ و خارج از آن ممنوع و قابل کیفر می‌دانند.کشورهای اسلامی و کشورهای استرالیا،لهستان،ایتالیا،مکزیک‌ ازجمله‌ این کشورها هستند.(عباسی،سقط جنین،ص 46)

سقط جـنین در حقوق ایران

در نظام حقوق ایـران در مـوارد 081-381 قانون مجازات‌ عمومی‌ سابق‌ و مواد 491- 002 قانون مجازات اسلامی سال 1631 و مواد 09 و 19‌ و 151 و قانون مجازات‌ اسلامی بخش تعزیرات مصوب سال 2631 و مواد 874 و 294‌ قانون‌ مجازات‌های‌ اسلامی‌ مصوب سال 0731 و مواد 226-526 و 517-617 قانون مجازات‌های اسلامی‌ مصوب 5731،مسأله‌ی سقط جنین‌ و مجازات‌های آن آمده است.

مواد 081-381 قـانون مجازات‌های عمومی قبل از انقلاب است که‌ تنها‌ سقط‌ جنین‌ به‌منظور حفظ جان مادر از مجازات معاف گردید اما در اصلاحیه‌ی آن آیین‌نامه‌ای به‌ تصویب‌ رسید‌ که ایران آزادی مطلق سقط جنین را بدون هیچ قیدی پذیرفت اما بـه‌ دنبال‌ فـسادهای‌ اجرایی‌ آیین‌نامه مزبور و فشارهایی که توسط محافل مذهبی وارد می‌شد،چندان به آن عمل نشد تااین که‌ با‌ اوج‌گیری انقلاب اسلامی رسما لغو گردید. (طلعتی،رشد جمعیت،ص 653)

پس از انقلاب اسلامی در‌ نظام‌ حقوقی‌ ایران احکام اسلامی جـایگزین مـقررات قبلی‌ شد.در این نظام حقوقی سقط عمدی جنین به‌طورکلی از زمان‌ انعقاد‌ نطفه‌ تا لحظه‌ی‌ تولد جرم و مجازات دارد.

ماده‌ی 226 مقرر می‌دارد:«هرکس عالما و عامدا‌ به‌واسطه‌ی‌ ضرب یا اذیت زن‌ حامله موجب سقط جنین وی شود عـلاوه بـر پرداخت دیه یا قصاص حسب‌ مورد‌ به‌ حبس از یک سال تا سه سال محکوم خواهد شد».این ماده‌ی ناظر‌ به‌ افراد غیر متخصص بوده که در حادثه‌ای که‌ عمدا‌ موجب‌ سقط جنین مـی‌شوند،هم‌چنین مـاده‌ی‌ 326 قـانون مجازات اسلامی‌ مقرر‌ می‌دارد:«هرکس بـه واسـطه‌ی دادن ادویـه و یا وسایل‌ دیگری موجب سقط جنین زن گردد‌ به‌ شش ماه تا یک سال‌ حبس‌ محکوم خواهد‌ شد؛

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 68)
مگر این‌ که ثابت شود این اقـدام بـرای‌ حـفظ‌ حیات مادر می‌باشد و در هر مورد،حکم به‌ پرداخت دیه مـطابق مـقررات مربوط‌ داده‌ خواهد شد».

این ماده‌ی سقط به‌وسیله‌ی افراد‌ غیرمتخصص با وسایل فیزیکی‌ و شیمیایی را بیان‌ می‌دارد که با‌ رضایت‌ زن اقدام به سـقط می‌نماید.

ماده‌ی 426 قـانون مـجازات اسلامی مقرر می‌دارد:«اگر ماما یا‌ طبیب‌ یا داروفروش و اشخاصی کـه به‌ عنوان‌ طبابت‌ یا مامایی یا‌ جراحی‌ یا داروفروشی اقدام می‌نمایند‌ و وسایل‌ سقط جنین را فراهم سازند یا مـباشرت بـه سـقط جنین نمایند به حبس از‌ دو‌ تا پنج سال محکوم خواهند شد و حکم‌ بـه پرداخـت‌ دیه‌ مطابق‌ مقررات مربوط صورت‌ خواهد پذیرفت».(کشاورز،مجموعه‌ محشای قانون تعزیرات،صص 56 تا 76)

این‌ها ارکان قانونی سقط جنین در نظام حـقوق اسـلامی ایـران‌ بود.

موارد مجاز سقط جنین در نظام حقوقی‌ ایران

طبق نظر‌ شورای‌ نگهبان‌ و دستور العمل‌ قضایی‌ جـواز سـقط جـنین برای سلامت مادر به‌طورمطلق شرعی نیست و صور گوناگونی دارد.

درصورتی‌که ادامه‌ی بارداری برای مادر‌ خطرناک‌ باشد‌ یـا مـوجب تـشدید عوارض‌ مرضی و وخامت حال‌ او‌ گردد،سقط‌ جنین‌ قبل‌ از‌ ولوج روح با رضایت همسر و زن و موافقت‌نامه مقام قضایی و اظهارنظر پزشـکی قـانونی مبنی بر لزوم قطع بارداری جایز است.(گودرزی،پزشکی قانونی،ص 495)و اما پس از دمیده شدن‌ روح اگر امر دایر بـاشد بـین‌ حفظ یـکی از آن‌ها به‌این‌صورت که اگر اقدامی نشود یا مادر جان سالم می‌برد یا جنین، سقط بـرای حـفظ جان مادر جایز نیست و سایر موارد‌ نیز‌ باید مشخص شود و حکم‌ مطابق موضوع تـعیین گـردد.(گلدوزیان،حقوق جـزایی اختصاصی،ص 681)

درمورد ناهنجاری‌های جنینی که منجر به مرگ جنین در داخل رحم یا مرگ نوزاد بلافاصله بعد از تـولد مـی‌شود و قابل‌ پیشگیری نیست مثل اختلال کروموزومی،آلفا تالاسمی و…قبل از ولوج روح با درخواست صدور مجوز سـقط جـنین،تنها در ادارات کـل‌ پزشکی قانونی مرکز استان‌ها با دستور‌ مقام‌ قضایی،با درخواست زوجین و معرفی‌نامه‌ی‌ پزشک‌ صورت‌ می‌گیرد ولی باید دیه سـقط جـنین پرداخـت می‌شود.(نشریه جامعه پزشکی تهران، موارد مجاز سقط جنین،ص 2-1)

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 69)
مجازات جرم سقط جنین

طبق قانون مجازات اسـلامی ایـران سقط جنین‌ عمدی‌ در هریک از مراحل‌ حیات‌ آن‌ جرم و مطابق جرم،قصاص،دیه و حبس تعزیری پیش‌بینی شده که مواد آن در ذیـل‌ آورده شـده است.

ماده‌ی 784:دیه‌ی نطفه(دو هفته‌ی اول)02 دینار و دیه علقه(4 هفته‌ی اول) چهار دینار و مضغه(8 هفته‌ اول)شـصت‌ دیـنار و در مرحله‌ی عظام(21 هفته‌ی اول) 08 دینار است و دیه‌ی جـنینی کـه اسـتخوان‌بندی و گوشت آن تمام شده(61 هفته‌ی‌ اول)ولی هنوز روح در آن ندمیده اسـت یـک صد دینار اما‌ بعد‌ از حلول‌ روح(61 هفته به‌ بالا)وقتی جنین پسر باشد دیه‌ی کـامل هـزار دینار و اگر دختر باشد،پانصد دیـنار اسـت‌ که منشأ‌ ایـن مـاده مـتعدد است و ماده‌ی 094«سقط جنین که دوقـلو و سـه‌قلو‌ یا‌ بیشتر باشد به تعداد تکرار می‌شود».ماده‌ی 984«سقط جنین توسط مادری مستلزم دیـه‌ است ولی خـودش از آن ارث نمی‌برد».

ماده‌ی ‌‌294-«دیه‌ سقط جنین درصورت عمد و شـبه عمد به‌عهده جانی و درمـورد خطای مـحض بر‌ عاقله‌ی‌ اوست‌ خواه روح پیـدا کـرده باشد یا نه».(گلدوزیان،حقوق جزایی‌ اختصاصی،صص 291-191)

ارتکاب جنایت تا قبل از حلول روح‌ در جنین از موضوع قتل خـارج بـوده،زیرا هیچ‌ یک از حقوق‌دانان اسلامی به حـیات‌ مـستقل جـنین در مراحل‌ مذکور‌ قـایل نـیستند و در موارد عمد،علاوه بر دیـه طـبق ماده‌ی 226 تا 426 به تعزیر محکوم می‌شود.(صادقی،جرائم‌ علیه اشخاص،ص 74)اما اگر روح دمیده باشد،مرتکب سقط عمدی طـبق مـاده‌ی 226 به‌ قصاص و طبق ماده‌ی‌ 002 به پرداخت کـفاره نـیز محکوم مـی‌شود(زراعت،قانون مـجازات‌ اسلامی،ص 763)و قـصاص در سقط جنین دارای روح به‌دلیل اذهـاق نفس محترمه مطابق‌ نظر صاحب جواهر است.(جواهر الکلام،ج 34،ص 183)هرچند برخی از فقها قایل به‌ دیه‌ هستند‌ و قصاص را بـه‌دلیل عـدم حصول شرایط نپذیرفته‌اند اگرچه عنوان قـتل عـمد بـه‌ آن صـدق مـی‌کند(قبلا آورده شده)و لفظ قـصاص در مـاده‌ی 226 مطابق نظر صاحب‌ جواهر است.

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 70)
نتیجه

با توجه به مطالب بیان‌شده،سقط‌ جنین‌ ازجمله جرایم پنهان ولی شایع،از گذشته‌های دور تا به امروز در مـیان بـشر هـمواره با انگیزه‌های متفاوت وجود داشته است. اگرچه بـا ظـهور مـذاهب تـوحیدی،سقط جـنین بـه‌طورکلی منع گردید،اما با رشد‌ جوامع‌ و‌ کم‌رنگ شدن ارزش‌های اخلاقی در سراسر جهان سیر صعودی داشت.بااین‌حال‌ بیشتر کشورهای اسلامی،با سقط جنین به‌طورمطلق مخالفند و برای جنین حق‌ حیات قایلند و فقط تحت شـرایط خاص،سقط جنین را مجاز‌ می‌شمارند.

با توجه‌ به متون فقهی مذاهب مختلف‌ اسلامی‌ که‌ برگرفته از آیات و روایات است، حیات جنینی دارای دو دوره‌ی متمایز از هم،یعنی دوره‌ی قبل از ولوج روح و دوره بعد‌ از آن‌ است.دوره‌ قبل از ولوج روح جنین دارای حیات نباتی‌ و در مسیر رشـد و انـسان شدن‌ قرار دارد.به‌همین‌دلیل به اتفاق فقهای شیعه اعم از متقدمین و متأخرین با استناد به‌ آیات‌ سقط‌ عمدی‌ آن به‌جز در مواردی ضرورت چون تهدید جدی سلامت و جان مادر و رفع ضرر شدید حرام است.مذاهب اهـل تـسنن،درباره‌ی سقط جنین پیش از دمیده شدن‌ روح آرای گوناگونی را‌ با‌ توجه‌ به مبانی خاص خود ارائه داده‌اند.عده‌ای سقط پیش از ولوج‌ روح را‌ گروهی‌ پیش از چهل روز را به‌طورمطلق جایز می‌دانند.به‌دلیل ایـن کـه آن‌چه‌ سقط می‌شود صورت انسانی نـدارد و خـلقت‌ آشکار‌ نمی‌باشد.گروهی نیز سقط پیش از ولوج روح را درصورت عذر جایز می‌دانند و مالکیه‌ سقط‌ در این مرحله را مطلقا جایز نمی‌داند.چون آن‌چه سقط می‌گردد مبدأ خلق آدمی است،که قول‌ عـدم‌ جـواز‌ آن بدون‌ عذر ترجیح می‌نماید.اما بـه اتـفاق فقهای مذاهب اسلامی سقط جنین پس از دمیده‌ شدن‌ روح‌ به‌طورکلی حرام است زیرا جنین دارای حیات انسانی است و اسقاط آن قتل‌ انسان‌ زنده‌ محسوب‌ می‌گردد و ادله‌ی حرمت قتل نفس را شامل می‌شود.

در نظام حقوقی ایران که قـوانین‌ مـوضوع‌ آن دربرگرفته از احکام اسلامی است؛ اسقاط جنین از زمان انعقاد خون تا لحظه‌ی‌ تولد‌ جرم‌ و مرتکب مطابق با جرم به‌ مجازات‌های مقرر محکوم می‌گردد.بعلاوه این که در فقه و قوانین‌ موضوعه‌ در موارد استثنائی،اسقاط مجاز شمرده شده است.

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 71)
فهرست مـنابع و مأخذ:

*قرآن مجید

1-ابن بـابویه قمی،محمد‌ بـن‌ علی(شیخ‌ صدوق)،من لا یحضر الفقیه،بیروت،دار الأضواء،3141

2-ابن قدامه،عبد الرحمن،المغنی و الشرح الکبیر،بیروت،دار الکتاب العربی،3041

3-ابن منظور،محمد بن مکرم،لسان‌ العرب،بیروت،دار‌ الصادر،بی‌تا

4-اشرفی،منصور،اخلاق پزشکی،تبریز،انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی،7631

5-البهوتی،منصور بن ادریـس،کشاف القناع،بیروت،دار الفکر،0241

6-جعفری لنگرودی،محمد جعفر،ترمینولوژی حقوق،تهران،انتشارات گنج‌ دانش،0831،چ‌ یازدهم

7-حر عاملی،محمد بن حسن،وسائل الشیعه،بیروت،دار احـیاء التـراث العـربی،چ دوم،بی‌تا

8-حسینی شیرازی،محمد،الفقه،بیروت،دار العلوم،9041

9-حکیم،محمد تقی،الفقه للمغتربین،قم،انتشارات آیت اللّه سیستانی،9141

01-حلی،جعفر بن‌ حسن(محقق حلی)،شرایع الاسلام،ترجمه‌ی ابو القاسم بن احمد یزدی،تهران،انتشارات‌ دانشگاه تهران،چاپ چهارم،8631

11-خرازی،محسن،(تهدید نسل و تعقیم)مجله‌ی‌ فـقه ‌ ‌اهـل بیت،ش 51،قسم دوم،0241

21-دفتر انتشارات اسلامی،اسفتائات‌ از‌ محضر‌ امام خمینی(ره)قم،انتشارات اسلامی،1831

31-دنفورث،بیماری‌های زنان و زایمان،ترجمه‌ی کیارش‌ آرامش،تهران،انتشارات‌ گلبان 8631

41-دهخدا،علی اکبر،لغت‌نامه،تهران،0431

51-الرملی،ابن شـهاب الدیـن،نهایهء المـحتاج الی شرح المنهاج،بیروت،دار الکتاب العلمیه،4141

61-زراعت،عباس،قانون مجازات اسلامی،تهران،انتشارات‌ ققنوس،0831

71-زیدان،عبد الکریم،المفصل فی احکام المراه و البیت‌ المسلم،بیروت،مؤسسه الرساله،5141

81-سادلر،توماس وی،رویان‌شناس‌ لانگمن،ترجمه‌ی‌ نوید عـلی یاری‌زنوز،تهران،نشر سماط،0831

91-شلتوت،محمود،الفتاوی دراسه لمشکلات‌ المسلم‌ المعاصر،بیروت،چاپ هشتم،5931

02-صادقی،محمد هادی،جرایم علیه اشخاص،بی‌جا،انتشارات میزان،چاپ دوم،8731

12-صانعی،یوسف،استفتائات پزشکی،قم،انتشارات میثم تمار،3831

22-طوسی،محمد بن حـسن،استبصار،تهران،دار‌ الکتاب‌ اسلامیه،ج سوم،0931

32-طلعتی،محمد هادی،رشد جـمعیت،قم،انتشارات بوستان،3831

42-عباسی،محمود،سقط جـنین،انتشارات‌ حقوقی،2831

52-عزیزی،فریدون فقه و طب،تهران،انتشارات‌ فرهنگ‌ اسلامی،چاپ سوم،4731

62-علیان‌نژادی،ابو القاسم،استفتائات جدید،قم،انتشارات امام‌ علی(ع)،1831

72-عویس،عبد الحلیم،موسوعه الفقه الاسلامی المعاصر،بیروت،دار الوفا،بی‌تا

فقه و تاریخ تمدن » شماره 13 (صفحه 72)
82-غانم،عمر بن محمد،احکام الجنین فی فقه اسلامی،بیروت،دارابن حزم،1241

92-فضل اللّه،محمد‌ حسین،مسائل‌ فقهیه،بیروت،دار الملاک،7141

03-کشاورز،بهمن،مجموعه محشای قانون تعزیرات،تهران،انتشارات‌ گنج‌ دانش،5731

13-گودرزی،فرامرز،پزشکی قانونی،تهران،انتشارات انشتین،2731

23-گلدوزیان،ایرج،حقوق جزای‌ اختصاصی،تهران،انتشارات‌ جهاد دانشگاهی،چاپ چهارم،2731

33-جعفری لنگرودی،محمد‌ جـعفر،ترمینولوژی‌ حقوق،تهران،انتشارات گنج دانش،0831

43-لیون،اسپیروف،آندوکرینولوژی بالینی و نازائی،ترجمه‌ی ریحان میردامادی،تهران،1831

53-مسلم،جامع صحیح مسلم،بیروت،دار احیاء التراث العربی،چاپ چهارم،بی‌تا

63-محیط،بهرام،سقط جنین‌ عمدی،تهران،8431

73-محقق داماد،مصطفی،تحقیقی در مورد سقط جنین‌ و عوارض ناشی‌ از‌ آن،مجموعه‌ مقالات اخلاقی‌ پزشکی،3731

83-مکارم شیرازی،ناصر،بحوث فقهیه‌ مهمه،قم،انتشارات امام علی(ع)،2241

93-مکارم شیرازی،ناصر،[مسائل مستحدثه فی طب‌]مجله فقه اهل بیت،شماره 01،قـسم دوم،9141

04-موسوی خـمینی،روح اللّه،تحریر الوسیله،قم،دار‌ الکتاب‌ علمیه،0931

14-موسوی خمینی،روح اللّه،توضیح المسائل امام،تهران،انتشارات فرهنگی‌ رجا،6631

24-موسوی خوئی،ابو‌ القاسم،صراط‌ النجاة‌ فی اجوبه الاستفتائات،قم،نشر‌ برگزیده،6141

34-موسوی خوئی ابو القاسم،مبانی تکمله منهاج،قم،6931

44-مهربان،علی،(بررسی جرم سقط جنین از دیدگاه فقها و حقوق جزا)،نشریه‌ی دادرسی،ش 82،0831

54-مهرپور،حسین،مجموعه نظرات‌ شورای‌ نگهبان،تهران،انتشارات کیهان،1731

64-نجفی،محمد بـن حـسن،جواهر الکلام،بیروت،دار احیاء تراث‌ عربی،ج‌ دوم،بی‌تا

74-نشریه جامعه‌ پزشکی‌ تهران،[موارد‌ مجاز سقط جنین اعلام شد]نشریه جامعه پزشکی تهران،شماره‌ 42-32

84-نواک،بیماری زنان،ترجمه بهرام قاضی جهانی،تهران،انتشارات گلبان،2831

94-هکر،نویل،بیماری زنان و مامایی،ترجمه‌ی سارا آرین‌مهر،تهران،انتشارات طبیب،4831

پایان مقاله

 نظر دهید »

مقاله ای درباره ی اصول تربیت از دیدگاه امام علی(ع)

07 فروردین 1392 توسط شیرزاد

اصول تربیت از دیدگاه امام علی(ع)

چکیده

اساسا در منابع تربیت دینی نباید اولویت را به پیگیری شیوه های جزیی داد، بلکه نیل به اصول و قواعد جامع که دربرگیرنده چارچوب تربیتی از منظر دین است، یگانه انتظار صحیح و مناسبی است که در مواجهه با این منابع باید مدّنظر قرار گیرد. سلوک و گفتار امام علی(ع) به عنوان نمونه ای غنی از منابع مزبور با این رویکرد مورد توجه قرار گرفته است. برخی از این اصول عبارتند از: آخرت گرایی دنیاگریزی، عمل گرایی آرزوگریزی، امیدواری یأس گریزی، پایداری پرهیز از رفاه زدگی، تعقل ورزی غفلت زدایی، تواضع گرایی تکبرگریزی.

مقدمه
یکی از مشکلاتی که امروزه دامنگیر بسیاری از مراجعان به منابع دینی جهت أخذ و برداشت دستورالعملها و راهکارهای پرورشی و تربیتی شده است، انتظارات غیرمنطقی و دور از واقع از این منابع و مراجع است. به بیان واضحتر، امروزه کثرت اشتغالات و تنوع سرسام آور در زندگی انسان، وی را چنان احاطه کرده است که رویکرد او به زندگی نه تنها از بستر نوعی آخرت اندیشی به سوی دنیاگرایی میل کرده، بلکه در متن دنیا نیز از کیفیت به کمیّت و از منش و شخصیت در حوزه تربیت، به برون داد و نمودارهای آماری تنزّل یافته است. در چنین وضعیتی، هرگونه گرایشی به دریافتِ دیدگاهی ارزشی و حکیمانه در متن تربیت نیز ناظر به نوعی تطبیق با جوّ حاکم بر دوران زندگی انسان است. جزیی نگری و روش گرایی محض، که در صدد دریافت سریع نتایج عینی و ملموس است، راه را بر هرگونه بردباری و دریافتهای تدریجی، آن هم در حوزه شخصیت و ضمیر باطنی، مسدود کرده است. این دیدگاه چنان بر زوایای زندگی حاکم شده است که حتی تربیت را نیز در چارچوب کاملاً کمّی و در قالب فرایندهایی با درون دادهای مشخص و عملیاتی تفسیر می کند.

به طور خلاصه می توان دیدگاه مزبور را یک نوع دیدگاه بسته ای یا نسخه ای به تربیت دانست که صرفا با ارائه بسته های تربیتی یا نسخه های پرورش در صدد تغییر رفتار و اصلاح آن بر می آید. بدیهی است چنین روندی صرفا رفتار فرد را به طور موضعی و براساس میزان جذب و دفع پاداشها و تنبیهات خارجی و پیرامونی تغییر می دهد و هرگز نمی تواند عنوان تربیت با مؤلفه های خاص خود را پذیرا باشد. تریبت، امری تدریجی است که با بردباری و تحمّل عجین گشته است، امری که ناظر به تغییر اساسی در موضع شخصیتی، و نه صرفا رفتاری، است. تربیت هرگز قابل نسخه پیچی یا بسته بندی نیست و همواره به یک منش و سلوک، و نه رفتار که بعد ظاهری عملکرد است، ختم می شود. رفتاری که بر بنیانهای دورنی و باطنی استوار باشد به صورت یک سیره، منش و سلوک متجلّی می شود که اگر پاداشهای پیرامونی رخت بربندند هرگز رو به خاموشی و فراموشی نمی گذارد و اگر تنبیهات و فشارهای پیرامونی جلوی آن را بگیرند، با عطف توجه به عوامل درونی و ترجیحات شخصیّتی از پیگیری باز نمی ماند.

چیزی که انسان را از حیوان جدا می کند و تفاوت رویکرد تربیتی انسان را با رویکرد پرورشیِ حیوانی به او آشکار می سازد، توجه به انتظار ما از تربیت است. واقعا از تربیت چه انتظاری داریم؟ آیا گمان می کنیم تربیت معطوف به شکل دهی رفتار است؟ آیا می توان با شکل دهی رفتار بر اساس اهرمهای تشویقی و تنبیهی به شکل دهی شخصیت نایل شد؟ آیا با فضای روش گرایی افراطی و تمرکز بر عمل می توان به خاستگاهی مطمئن در تربیت دست یافت؟ آیا می توان رفتار را شاخصی مطمئن برای ورود به عالم انگیزه و نیت فرد و شکل دهی آن از طریق رفتار مستند به اهرمهای تشویقی و تنبیهی قلمداد کرد؟ پاسخ به این قبیل پرسشها و ایرادات است که روشنگر فضای رویکردهای گوناگون به تربیت است، رویکرد اصیل به تربیت و رویکرد غیراصیل به آن و به تعبیر گویاتر، رویکرد هسته ای به تربیت و رویکرد پوسته ای به آن. این است تفاوت حرکت تربیتی اصیل که از انگیزه آغاز و به رفتار ختم می شود با حرکت تربیتی غیراصیل که از رفتار آغاز و به انگیزه ختم می گردد.

بدیهی است رفتاری که از منبع شخصیتی انسان صادر می شود، حوزه اولویت خود را در نظام شخصیت جستجو می کند و بنابراین، از سطح انگیزشی بالایی برخوردار است و سطح کنشی آن، یعنی پوسته که همان عمل و رفتار ظاهری است، به عنوان آخرین حلقه انگیزشی، معلول و بازتاب ویژگیهای باطنی است. این نوع رفتار، کاملاً متفاوت با رفتاری است که عامل تشکیل انگیزه است. چنین رفتاری متناسب با خود، اقدام به ساخت و پرداخت انگیزه و شخصیتی می کند که متناسب با سطح کنشی و پوسته رفتار باشد، سطحی که بر مدار جذب و دفع خارجی و پاداش و تنبیه پیرامونی، انعکاسی مشابه در سطح انگیزشی به جای می گذارد و فرد همواره فعالیت خود را بر اساس انگیزه های بیرونی و نظام تشویق و تنبیه خارجی شکل می دهد.

در اینجا، تفاوت نظام تربیتی اصل گرا با روش گرا مشخص می شود. نظامی که بر اساس اصول و معیارهای مشخص در صدد ارائه فرایند تربیت است بیش از آنکه سطح کنشی فرد را مورد توجه قرار دهد به سطح انگیزشی او توجه می کند و بیش از آنکه تربیت را در استحکام و تداوم پوسته مدّنظر قرار دهد بر جوهره و هسته تربیت متمرکز می شود. تربیت روش گرا چاره ای جز تأکید بر سطح کنشی و غفلت از انگیزش و تمرکز بر پوسته و بی توجهی به هسته تربیت ندارد.

رهیافت مکانیزمی به تربیت موجب استفاده ابزاری از آن در جهت شکل دهی به رفتار به منظور بهره گیری های موضعی و مقطعی شده است. اهداف و مقاصد، اوّلین و بزرگترین قربانی چنین موضعی است. امروزه نگاه غایت مدارانه به تربیت به بهانه عدم امکان سوق فرد با تمسک به انگیزه های باطنی، جای خود را به نگاه کاملاً ابزاری به تربیت و تلقّی تکنولوژیکی از آن و حداکثر، اهداف رفتاری داده است. آنچه در این میان از حیّز انتفاع ساقط شده است، همان بینش و اختیار انسان و به طور خلاصه اراده آزاد اوست. رهیافت غایت شناختی به تربیت در قلمرو خود از سعی و کوشش، توجه و هوشیاری انسان بیشترین استفاده را می برد. در واقع، تربیت غایت مدار با تمرکز بر اهداف، مقاصد و عواقب امور بر حوزه اراده و ظرفیت تعقل و تفکر فرد برای نیل تدریجی به مقصود مورد نظر متمرکز می شود و هرگز چرخه تربیت را بر مدار تلقین ها و القاهای برگرفته از نظام رفتار و پاسخ و تشویق و تنبیه قرار نمی دهد. در این میان، نقش اصول تربیت به عنوان مجاری مطمئن در تلاش ارادی برای نیل به اهداف و مقاصد، مورد توجه ویژه قرار می گیرد و رمز غفلت از اصول در نظام تربیت و تأکید بر روش و مواجهه نابخردانه با حکمتها و فلسفه های تربیتی در نظامهای دینی و فلسفی و انتظار ارائه روش و مکانیزم از آنها آشکار می شود.

روش زدگی حاصل از نگاه مکانیزمی به تربیت تا جایی پیش رفته است که در مواجهه با متون دین اسلام نیز همواره به دنبال روشهای بسته بندی شده و نسخه ای می گردیم، غافل از اینکه روش در نظام تربیتیِ اصیل، زاییده اصل و پرورش یافته قواعد و معیارهای حاکم بر تربیت است. آنچه در یک مکتب تربیتی اصالت دارد نه روش و شیوه بلکه ضابطه و معیار است، چرا که با در دست داشتن ضوابط و معیارها به راحتی می توان روشها و شیوه های حرکت را در چارچوب مورد نظر کشف کرد و به کار بست.1

مکتبی مانند اسلام هرگز خود را محصور به زمان مشخّص و دوران خاصی نمی کند و از این رو سازوکار لازم را برای حضور در دورانهای پس از خود و دیگر بافتها از طریق ارائه خط مشیها و سرچشمه های تربیت و به دست گرفتن ابتکار عمل با سیاست گذاری و ارائه اصول، تأمین می کند. این امر هرگز به معنای افراط در جانب اصول و غفلت از روشها نیست، زیرا هر نوع انحصار در یک طرف و فروگذاری جانب مقابل منجّر به بروز کاستی ها و نقایصی غیرقابل جبران در فرایند تربیت خواهد شد. بهره گیری از یافته های علمی (تعلیم و تربیت، روان شناسی، جامعه شناسی و…) برای یافتن روشها و شیوه های جدید به شرطی می تواند در مکتب تربیت دینی مؤثر واقع شود که این روشها، مرزهای کیفی و کمّی خود را از زبان قاطع اصول و معیارهای موجود در دین اخذ کرده باشند. بحث ترکیب غایت و شیوه، هدف و مکانیزم، بینش و روش ناظر به همان عنوان هسته و پوسته و جوهر و صدف تربیت است. ما می توانیم از دستاوردهای بشری در نیل به وضعیتهای بهتر و مناسبتر تحت حاکمیت معیارهای دینی استفاده نماییم. آنچه اهمیت دارد میزان اشراب غایات و مقاصد در روشها و شیوه هاست.

بنابراین، به نظر می رسد در مواجهه با دین مناسبترین و کارآمدترین عنصر تربیتی همان اصول و قواعدی است که به راحتی قابل اکتشاف می باشد. بدیهی است در هر نوع مواجهه دینی، حتی در قالب الگوگیری از نمونه ها و اسوه های بارز دینی نیز، چنین روندی معقول ترین نوع استفاده و بهره گیری است.2

شیوه ما در ارائه اصولی چند در تربیت از منظر امام علی(ع) برگرفته از رویکرد اصل گرا به تربیت و توجه به غایات تربیتی است، رویکردی که دست ما را در اختیار روشهای گوناگون تحت حاکمیت ضوابط و اصول مأخوذه کاملاً باز می گذارد. پیشفرضهای بحث ما در اصول تربیت از دیدگاه امام علی(ع) عبارتند از:

الف) امام علی(ع) به عنوان یک انسان معصوم از گناه، خطا و اشتباه و فردی که دارای عالیترین مقامات انسانی است، دارای بینش و شناختی از سعادت و شقاوت انسان است که به راحتی می تواند به عنوان یک هدایتگر و راهنما، وی را به سرانجامی نیک فرا خواند و از فرجامی بد برحذر دارد. بنابراین، هر چند برای تبیین و توجیه معیارهای تربیتی مأخوذ از آن حضرت می توان استنادات معقولی را از حیث مبانی انسان شناختی، جهان شناختی، اهداف و… ارائه کرد، اما مطمئن ترین استناد همان اعتماد و تکیه بر صدور ضابطه و معیار مزبور از سوی مقام امامت است.

ب) چه بسا اصول و قوانین استخراج شده به طور صریح در کلام امام(ع) منعکس نشده باشد، اما از مجموع رفتار و کلام حضرت و تأکیدات ایشان بر موارد خاص می توان اقدام به اکتشاف اصول مزبور کرد.

ج) با اکتشاف جامع اصول تربیت از دیدگاه امام علی(ع) می توان چارچوبی از نظام تربیتی از دیدگاه حضرت ارائه کرد، زیرا اصول، نموداری آشکار از اهداف و مبانی است و از طرف دیگر راهنمایی کارا برای تعیین روش و شیوه تربیت است. به عبارت دیگر، اصول مجمع و گذرگاهی برای تمام عناصر تربیت و منعکس کننده هویتِ دیگر مؤلفه های تربیتی در نظام تربیت یعنی شیوه، مبنا و هدف است.

ویژگیهای حاکم بر اصول تربیت

همانطور که در ادامه این نوشتار آشکار می شود، نگاهی کلی به اصول تربیت از دیدگاه امام علی(ع) بیانگر وجود مجموعه ای از ویژگیها و عناصر مشترک در میان اصول گوناگون است. این ویژگیهای مشترک که به نحوی بر اصول مزبور حاکمیت دارد و نحوه ارتباط درونی آنها با یکدیگر و همچنین ارتباط آنها با خدا و انسان را مشخص می کند عبارتند از:

1. ویژگی تعارض مداری

در فضای دینی هر اقدامی متضمّن یک پاسخ مثبت فعال و یک پاسخ منفی فعال است. انجام هر عملی ما را ملزم به خودداری از بسیاری اعمال دیگر می کند. هرگز نمی توان بین خدا و شیطان، حق و باطل و صدق و کذب آشتی برقرار کرد. هر گزینشی مستلزم یک وازنش است. بنابراین نه تنها میل به خدا و تعالی فعالانه است، بلکه رهایی از شیطان و گمراهی نیز جدّی و فعالانه صورت می پذیرد.3 یکی از موانع مهم در تربیت دینی، روحیه سازش پذیری و مداهنه با باطل و تلاش برای جمع بین حق و باطل و ایجاد آشتی میان آن دو است. ویژگی تعارض مداری در تربیت دینی متکفّل پرورش روحیه ای است که در مقام نظر همواره در صدد شفاف سازی جریان حق و انفکاک آن از بیراهه های باطل است و در مقام عمل و رفتار نیز ضمن فاصله گیری و انزجار عملی از باطل در صدد تقرّب به جریان حق و قرار گرفتن در قلمرو آن است. بنابراین، می توان اصول تربیت را بر اساس تعارض میان حق و باطل و شفافیّت این تقابل در حوزه نظر و رفتار تبیین کرد. تربیت دینی دو بال دارد؛ اقدام به انجام امر مثبت و مقاومت و مبارزه در برابر امر منفی. کلیه اصول استنتاج شده از دیدگاههای تربیتی امام علی(ع) دارای این ویژگی یعنی داشتن دو لبه متعارض است.

2. ویژگی خدامحوری

یکی از عامترین ویژگیهای حاکم بر اصول تربیت مشخصه خدامحوری است. این ویژگی جوهره اساسی رفتار و منش فرد دیندار را تشکیل می دهد و به عنوان مهمترین عامل در ایجاد تمایز تربیت دینی از دیگر حوزه های تربیتی مطرح می گردد. به طور مشخّص، مفهوم خدامحوری عبارت است از «جهت گیری کلیه اعمال و رفتارهای انسان به سوی ملاکها و معیارهای الهی». انعکاس این امر در فضای تربیت بیانگر ویژگی خدامحوری است. سریان ویژگی خدامحوری در اصول تربیت سبب جهت گیری اصول به سوی تعالی می شود. نگاه به انسان از هر روزنه ای غیر از روزنه الهی، حتی خِرَد و عقل، پیام آور نوعی مواجهه با او در زوایای محدود به جهان مادی و راهبری وی به گستره ای کاملاً متفاوت از خاستگاه الهی و ابدی است.

3. ویژگی زندگی مداری

دین ناظر به کلیه جوانب زندگی انسان است و با نگرشی فراتر از رفع نیازهای موضعی و مادی، جهت دهنده بسیاری از خواستهای انسان در روند زندگی از حیث گزینش و نحوه عمل و مسیر آن می باشد. تربیت بر اساس چنین نگرشی مستلزم عدم انفکاک از متن زندگی است. بنابراین باید در جریان تربیت از اصول و معیارهایی استفاده شود که قابلیت انطباق بر مسیر عادی زندگی را داشته باشند و از قلمرو آن خارج نشوند. اصول تربیت هرگز سبب بروز فعالیتی در عرض فعالیت مرسوم در زندگی نمی شود، بلکه نشو و نما و انعکاس خود را از رهگذر زوایای مختلف زندگی عملی می سازد.

اصول تربیت4

با توجه به مواردی که گذشت با مراجعه به بیانات امام علی(ع) در نهج البلاغه می توان به اصولی دست یافت که در خصوص تربیت بویژه تربیت دینی از جایگاه خاصی برخوردار است. این مقاله در سطور آتی این مباحث را در شش اصل مورد بررسی قرار می دهد.

1. اصل آخرت گرایی دنیاگریزی

از جمله مفاهیمی که در فرهنگ تربیت اسلامی مورد تأکید قرار می گیرد ایجاد نوعی تقابل میان دنیا و آخرت و تقدم آخرت بر دنیا و فدا کردن رفاه فانی به قیمت دستیابی به آرامش جاودانه است.5 دیدگاه تقابل میان دنیا و آخرت و لزوم گزینش آخرت بر دنیا همواره در نگاه تربیتی امام علی(ع) مورد توجه و امعان نظر قرار گرفته است.6 در نگاه امام(ع) هرگز نمی توان بدون توجه به تعارض و تقابل دنیا و آخرت7 اقدام به تعامل با آن دو کرد، چرا که گزینش هر یک به معنای دست برداشتن از دیگری است.8 سؤالی که در این میان مطرح می شود، آن است که دست برداشتن از یکی به قیمت دیگری به چه معنا است. آیا فدا کردن دنیا برای نیل به آخرت یعنی دست برداشتن از نعمتهای دنیوی و کنار گذاشتن مطلق دنیا یا به کارگیری دنیا در طریق آخرت؟ کلام امام(ع) بیانگر این نکته است که دنیا دو نوع است: دنیای حلال و دنیای حرام. آنچه همواره رهزن آخرت است دنیای حرام است و سوق دهنده به سوی آخرت دنیای حلال می باشد.9 بنابراین، دنیای حلال به معنای نعمتها و لذتهای مشروع، بستری برای دینداری و آخرت گرایی است و دنیای حرام انحراف از دین و قربانی کردن سعادت اخروی به قیمت لذتهای حرام می باشد. آنچه اهمیت دارد استخدام دنیا برای آخرت و نیل به عاقبت و سرانجام نیکو از طریق معامله صحیح با دنیا10 و نه ترک مطلق آن11 است. دنیا هرگز نباید متبوع آخرت و مقدم و حاکم بر آن باشد بلکه همواره به تبع آخرت و مؤخر از آن است.

رابطه دنیا و آخرت و نحوه مواجهه با هر یک از این دو در کلام امام علی(ع) نه تنها به طور مستقیم بیان شده است بلکه حضرت با آشکار ساختن ماهیت دنیا و آخرت و ارائه ویژگیهای آن دو و همچنین وضعیّت انسان در مواجهه با هر یک از آنها همواره در صدد بیان این نکته هستند که ما بدون توجه به جایگاهی که در آن واقع شده ایم و همچنین بدون توجه به جایگاهی که پس از مدتی نه چندان طولانی به آن منتقل خواهیم شد، نمی توانیم تضمینی برای نیل به تربیت و هدایت، و سعادت و رستگاری داشته باشیم. توجه همه جانبه به دنیاشناسی و آخرت شناسی و نحوه تعامل با آن دو، به صور مختلف در کلام امام علی(ع) مدّنظر قرار گرفته است. آنچه مهم است تبیین خط سیر تأثیر اصل آخرت گرایی و دنیاگریزی در روند تربیت از منظر امام(ع) است. شاید بتوان روند مزبور را چنین ترسیم کرد: الف) شناسایی دقیق دنیا و آخرت، ب) شناسایی ارتباط میان دنیا و آخرت، ج) نحوه تعامل با دنیا و آخرت.

توجه به سیر تأثیر اصل مزبور در تربیت و هدایت انسان ما را به این نکته رهنمون می سازد که اساسا نحوه اثرگذاری اصل آخرت گرایی و دنیاگریزی بر انسان از مرحله شناخت و آگاهی آغاز و به مرحله گرایش و عمل ختم می شود. بنابراین نقش عاملِ شناختی و بینشی در دستیابی به گرایش نهایی غیرقابل انکار است. به هر میزان که تلاش در جهت شناخت دنیا و آخرت و آگاهی از هدایت واقعی آن دو بیشتر باشد، ارتباط موجود میان آن دو روشنتر و عمل به مقتضای واقعی هر یک راحتتر خواهد بود. سؤالی که در این میان مطرح می شود، این است که آیا شناخت صرف می تواند بازتابی عملی و رفتاری را در پی داشته باشد. در پاسخ به این سؤال با رجوع به کلام امام(ع) پیرامون مقوله دنیا و آخرت در می یابیم که سه عامل در این روند موثرند: الف) شناخت دنیا در کنار شناخت آخرت، ب) تداوم و استمرار شناخت مزبور و ج) توسعه و تعمیق (تعالی) شناخت مزبور.

با به کار بستن این سه مرحله مشکل، انتقال از حوزه شناخت محض به گرایش و حرکت در وادی تربیت عملی کاملاً حل می شود، به این معنا که شناخت دنیا به تنهایی نه امکان دارد و نه لزوما مفید است. از این رو هرگاه بحث دنیاشناسی مطرح می شود به نحوی در تقابل با آخرت قرار می گیرد، گویا شناخت کامل دنیا منوط به تعیین مرزهای آن با آخرت است. هیچگاه نمی توان به شناختی حقیقی از دنیا بدون شناخت آخرت نایل شد. چه بسیار کسانی که به واسطه عدم اعتقاد به آخرت در صدد آگاهی از آن بر نیامدند و تلاش آنها برای فهم عمیق از دنیا با شک جدی مواجه شد و از این رو، همواره یا به مقتضای واقعی دنیا عمل نکردند یا به طور ناقص و غیرقابل قبول، اقدام به این کار نمودند.

بنابراین، شناخت دقیق دنیا و تبیین مرزهای آن با آخرت می تواند در دستیابی به درک عمیق آن و سپس عمل به مقتضای واقعی آن مؤثر باشد.12 از طرف دیگر، تداوم آگاهی مزبور عاملی اساسی در عمل به مقتضای هر یک از آن است. از این رو عنصر یاد و توجه به وضعیت دنیا و آخرت و اجتناب از غفلت و فراموشی در کلام امام(ع) به صور مختلف و مکررا مطرح شده است.13 این امر نه تنها به طور مستقیم بلکه به صورت غیر مستقیم و با تمسّک به اموری که یادآور واقعیت هر یک از دنیا و آخرت هستند، مورد توجه قرار می گیرد.

واقعیاتی از قبیل مرگ، فناپذیری، حسابرسی در قالبهای مختلف مرگ اندیشی،14 استقبال از مرگ،15 اشتیاق به مرگ و نهراسیدن از آن، روش برخورد با مرگ،16 عبرت از مرگ،17 قبر، قبرستان،18 فناپذیری، ثبت اعمال، رستاخیز، ارزیابی، بهشت و جهنم و… . بیانگر اهتمام ویژه به غفلت زدایی از انسان و سوق او به سوی توجه مستمر به واقعیت دنیا و آخرت است. بدیهی است تأثیر علم و آگاهی در رفتار، منوط به میزان رسوخ آن در اعماق وجود انسان و یقین حاصل از آن است. انسان به هر میزان که اقدام به شناخت واقعیت دنیا و آخرت نماید، آمادگی لازم را برای اقدامات عملی در خود مهیّا می سازد. از طرف دیگر، به هر میزان که خود را در معرض توجه به آگاهی مزبور قرار دهد و یاد آخرت را در خود زنده نگه دارد و خود را از غفلت مصون سازد، می تواند از قلمرو گرایشها و کششهایی که منجر به غفلت زایی در وی می شوند جلوگیری نماید. به بیان دیگر، انسانی موفق به غفلت زدایی از خود و توجه مستمر می شود که در مرحله عمل از مقتضای آگاهیهای خود نسبت به دنیا و آخرت عدول نکرده باشد.

از طرف دیگر، عمل مزبور خود موجب بسط حوزه توجه انسان و یادداری وی می شود. بنابراین، یک رابطه متقابل میان علم و آگاهی و عمل و رفتار از حیث گسترش علم به تمام زوایای زندگی و تعمیق آن وجود دارد. هر نوع شناخت، متناسب با خود عملی را در پی دارد و هر عمل منجر به نوعی غفلت زدایی و گسترش آگاهی مزبور از حیث کمّی و کیفی خواهد شد. بدیهی است آگاهی مزبور نیز به نوبه خود منجر به گسترش کمی و کیفی حوزه عملکرد خواهد شد. این روند همچنان مسلسل وار ادامه خواهد یافت.

اصل تربیتی آخرت گرایی دنیا گریزی ما را در مدار یک حرکت پیش رونده ای قرار می دهد که امکان تعالی در آن محدود به نهایتی نیست. تربیت و هدایت دینی بدون توجه به این اصل بنیادین امکان پذیر نیست، امری که از دیدگاه قرآن نیز حضوری فعال در جریان هدایت انسان دارد.

2. اصل عمل گرایی آرزو گریزی

در فرهنگ دینی، عمل هرگز در تقابل با علم قرار نگرفته است، بلکه برعکس، به هر میزان که علم گسترش یابد انتظار گسترش عمل نیز بیشتر خواهد شد. از طرف دیگر، هرگونه توسعه عمل متناسب با مقتضای آگاهیهای دینی، منجر به نوعی کسب آگاهی، بینش و معرفت خواهد شد19 و بالعکس، هر نوع کوتاهی در عمل منجر به تعمیق در جهالت و غفلت می شود.20 بنابراین، علم و عمل در یک ارتباط متقابل سبب تعالی و گسترش حوزه خود خواهند شد و از این جهت، رابطه میان آن دو، رابطه همیاری و همکاری متقابل است. از طرف دیگر، با مراجعه به قرآن و روایات درمی یابیم یک نوع تعارض آشکار میان عمل و آرزو به عنوان دو قطب در برابر یکدیگر وجود دارد. این تعارض حکایت از تقابل واقعیت و توهم و نیز صدق و کذب می کند، به این معنی که اگر فردی دارای رویکردی عملگرا باشد هرگز خود را با وعده های پوچ و آرزوهای طولانی و خیالی سرگرم نمی کند.21

از منظر امام(ع) آرزو پدیده ای است که بستر شکل گیری آن نوعی جهالت به واقعیتهای وجودی و غفلت از محدودیتهای حاکم بر انسان است. از این رو، آرزو آفت اندیشه22 و سبب غفلت از واقعیتهایی است که انسان با آن مواجه است.

آرزوگرایی یعنی عدم توجه به محدودیتهای وجودی23 و نیز غفلت از واقعیت دنیا و دل بستن به آن و فراموشی آخرت.24 بنابراین آرزو منجر به فریب انسان و غوطه ور شدن وی در غفلت و جهالت می شود. آنچه انسان را از این وادی سرگردان نجات می دهد، اهتمام به عمل است. عملگرایی یعنی توجه و هوشیاری نسبت به وضعیت انسان، محدودیتهای او و ارتباط وی با دنیا و آخرت. عملگرایی مستلزم نوعی مسئولیت شناسی در فرد است که نافی هر نوع خیال گرایی و تن دادن به لذتهای موهوم است.

بنابراین آرزوگرایی روحیه ای است که از نوعی دنیاگرایی منشعب شده است و بالعکس، عملگرایی ویژگی بارز فرد آخرت گرا و عاقبت اندیش است. اصل عملگرایی و آرزو گریزی در تربیت دینی ناظر به حاکمیت واقع نگری در روند زندگی و پرهیز از خیال پردازی است. تأکید بر عمل و تداوم آن به طور طبیعی موجب اجتناب و پرهیز از آرزوگرایی و خیال پردازی خواهد شد. القای روحیه واقع بینی به متربی از رهگذر عملگرایی و آرزو گریزی ضامن نیل به تعالی در تربیت و رستگاری در هدایت است.

3. اصل امیدواری یأس گریزی

یکی از امکاناتی که همواره در روند تربیت دینی در نظر گرفته شده است، امکان جبران و تدارک وضعیتهای نامطلوبی است که موجب گمراهی و انحراف می شود. امید به فراهم بودن موقعیت برای رشد و باز نماندن از کاروان هدایت با ارتکاب گناه یا خطا نه تنها سبب ترغیب بسیاری برای ورود به جرگه دین می شود بلکه باعث رشد انگیزه در جهت تداوم حضور در متن دین خواهد شد. هرگز نمی توان شاهدی مبنی بر لزوم خروج از جرگه دین با ارتکاب گناه و خطایی هر چند بزرگ یافت. از آنجا که انسان موجودی جایزالخطاست و همواره در معرض ارتکاب گناه و خطا قرار دارد نمی توان وی را با گرایش به انحراف برای همیشه از قلمرو دین خارج دانست و راه برگشت را بر او مسدود نمود. فهم و درک این امر برای هر انسانی بسیار اهمیت دارد که هر چند نباید مرتکب گناه شود اما اگر به هر دلیلی نتوانست از گناه اجتناب کند نباید مأیوس و ناامید شود، بلکه می تواند با جبرانِ گناه مزبور و از بین بردن آثار آن نه تنها به حالت اولیه باز گردد، بلکه به دلیل شماتت خویش، حاصل از پشیمانی و ندامت، امکان بازگشت به گناه را کلاً بر خود مسدود می نماید یا به حداقل می رساند. مفاهیمی از قبیل توبه، رجا، توکل، آرامش و آسایش در مقابل یأس، ناامیدی و درماندگی از امکان تدارک، نشانگر حاکمیت اصل امیدواری یأس گریزی بر تربیت و هدایت انسان است.25

تربیت که موضعی فعال در مواجهه با انسان دارد، دارای دو وجهه است؛ از یک طرف، روحیه عمل و اطاعت و اجتناب از خیال پردازی و دوری از عمل را در انسان تقویت می کند و از طرف دیگر، با ایجاد سازوکار برگشت پذیری (توبه) در صدد القای روحیه امیدواری جهت نیل به اهداف تربیت حتی با امکان گناه و خطا است.26 باید توجه داشت که روحیه امیدواری به طور فعال در صدد نفی هرگونه مشخصه یأس و ناامیدی است و از این رو، مستلزم نوعی یأس گریزی فعّالانه است که خود را در عمل نشان می دهد.27 توبه نمونه بارز دیگری از عمل است که نشانگر رسوخ روحیه امیدواری در فرد است.28 خداوند با افتتاح باب توبه و استغفار، زمینه بازگشت و امیدواری را فراهم آورده است.29

بنابراین، جای هیچ شک و شبهه ای نیست که پرورشِ ویژگی امیدواری در فرد سبب بروز عمل و اطاعت بیشتر در وی می شود، چرا که امیدواری در مقام عمل اهمیت دارد، نه نوعی امید در خیال و آرزو. از طرف دیگر، رابطه ای ناگسستنی بین یأس از نجات با طمع به دنیا وجود دارد؛ کسانی که امیدوار نیستند به عمل روی نمی آورند و خود را در چنبره طمع و آرزوهای دنیایی محصور می کنند. بنابراین، مشاهده می شود که پیوندی مستحکم میان دو اصل سابق با اصل امیدواری یأس گریزی وجود دارد.

4. اصل پایداری پرهیز از رفاه زدگی

امروزه بشر در برابر یک سؤال جدی قرار گرفته است و آن اینکه تا چه حد باید در جهت کسب رفاه و آسایش، پیش رفت و به چه قیمتی باید آن را به دست آورد. آیا اساسا رفاه و راحتی امری است که لزوما برای تداوم حیات انسان، حتی به قیمت سلب هرگونه روحیه پایداری و استقامت در برابر مشکلات، سختی ها و ناکامی ها ضرورت دارد؟ دیدگاهی که امروزه برای انسان به تصویر کشیده می شود، این است که هرگونه نیاز غریزی باید هر چه سریعتر و به نحو احسن پاسخ داده شود و اشباع گردد. تلاش جهانی برای رفع نیازهای مادی و سر و سامان دادن به سازوکارهای مورد نظر، از این جهت جایی برای اقدامهای مبتنی بر بردباری و تحمل و شکیبایی باقی نگذاشته است. رفاه زدگی و مصرف گرایی هرچند در طول تاریخ مختص طبقه خاصی از جامعه بوده است، اما امروزه به عنوان یک روند عمومی برای رونق اقتصادی و نیل به شکوفایی اقتصادی جنبه عمومی پیدا کرده است. بالا بردن سطح انتظارات و درخواستهای مردم از جهات مختلف مادی و ایجاد این باور که انسان باید حتما در دنیا دارای زندگی مرفّه، بی دغدغه و مملو از آسایش و آرامش ناشی از دستیابی روزافزون به امکانات برتر مادی باشد، موجب شکل گیری یک قالب شخصیتی عمومی در میان انسانها شده است و آن اینکه باید هر امری را که در رفع نیازهای مادی دخیل است به دست آورد و روز به روز در بالا بردن کیفیت آن تلاش کرد.

در این میان، مقوله ای به نام استقامت در برابر محرومیت، بردباری و شکیبایی و بالاخره تقوا و کفّ نفس معنای خود را از دست داده است. این امر وقتی در سطح گسترده زندگی مطرح می شود و تمام خواسته های انسان را دربرمی گیرد، به دنبال خود، حرص و طمع، هواپرستی و تن پروری، بی تابی و رها کردن خویش را به دنبال دارد. بدیهی است هرگونه زیاده خواهی و طفره روی از کف نفس و خودداری، منجر به نوعی تجاوز و گناه خواهد شد. به نظر می رسد رویکرد امروز جامعه جهانی به نیازهای انسان و لزوم پاسخ گویی به آن، همان رویکرد حیوانی در تأمین نیازهای خویش است. برای یک حیوان صبر و شکیبایی و پرهیز و خودداری مفهوم ندارد. او با وجود موقعیتِ آماده، اقدام به عمل می کند و هرگز در صدد تعالی خویش با خودداری و پرهیز از پاسخ گویی به امیال نفسانی خود بر نمی آید. مقوله خودداری در تربیت اسلامی بیانگر این نکته است که انسان نباید همواره در صدد پاسخ گویی به نیازهای مادی خود برآید، بلکه ضمن تأمین نیازهای اساسی لازم است با جلوگیری از زیاده خواهی، روحیه طمع و هواپرستی را در خویش از بین ببرد. حتی در صورت فراهم بودن امکانات، پرورش اراده و تحمل در پرهیز از لذات مادی و جسمانی می تواند باعث تعالی شخصیت وی شود. از این رو، خودِ نفس اجتناب و پایداری به عنوان تمرینی برای تقویت اراده و استقامت در موقعیتهای بحرانی توصیه شده است. اصل پایداری به ما می آموزد که تقوای اجتناب و پرهیز همواره باید با شکیبایی در برابر مشکلات و پایداری در برابر بسیاری از خواسته های حتی مشروع تقویت شود. بدیهی است تقوای اجتناب به معنای حضوری فعال در صحنه زندگی و جواب منفی به بسیاری از لذتهاست.

بنابراین تقوای مزبور با حرص و آز و هواپرستی و تن پروری مخالف است و به طور فعّال جلوی انسان را در پذیرش بی قید و شرط لذات مادی می گیرد. مسلما دین به مقتضای خود دارای دستوراتی است که به نوعی با روحیه لذت طلبی و رفاه زدگی در تعارض است و انجام دادن دستورهای دینی مستلزم استقامت و مقاومت در برابر بسیاری از خواهشهای نفسانی است.30 این مفهوم در بسیاری از کلمات امام علی(ع) در ارتباط با هدایت و موعظه اقشار مختلف مردم به چشم می خورد.

اهمیت این امر هنگامی نمایان تر می شود که اگر به تاریخ صدر اسلام توجه داشته باشیم، روحیه دنیاگرایی و اجتناب از مظاهر آخرت گرایی سبب بروز بسیاری از انحرافات در جهان اسلام در ابتدای حرکت و نهضت جهانی آن شد. زیرا پس از پیروزیهای چشمگیر مسلمانان و گسترش حکومت اسلامی امکانات رفاهی بیشتری نصیب آنان شد و آنان را به وادی رفاه زدگی و حرص و طمع برای جمع آوری ثروت سوق داد. آنچه در این میان حائز اهمیت است، رابطه پایداری با عاقبت اندیشی و انعکاس صداقت در مقام عمل از یک طرف و رابطه رفاه زدگی با آرزوپروری و دنیاگرایی از طرف دیگر است.

5. اصل تعقل ورزی غفلت زدایی

یکی دیگر از اصولی که همواره در کلام ناصحانه امام علی(ع) مدّنظر قرار گرفته است، توجه به عقل و شکوفایی آن و پرهیز از غفلت و نادانی است. اگر بخواهیم تعریفی کارکردی از تعقل و غفلت در کلام امام(ع) ارائه کنیم، باید بگوییم تعقل فرایندی است ناظر به نوعی عاقبت اندیشی و غفلت متضمّن نوعی بی توجّهی نسبت به عاقبت امور. از این رو، پدیده تعقل با عنایت به هدف و پایان کار و ترسیم میزان سود و زیان آن، اقدام به گزینش و انجام عمل می کند ولی در موضع غفلت عنایتی نسبت به سرانجام کار و نتیجه آن وجود ندارد بلکه بیشتر تمرکز بر وضعیت کنونی است.

رمز آن این است که در موقعیت غافلانه آنچه محورِ انجام کاری قرار می گیرد نیل به لذت فوری و دریافت پاسخ سریع است، هرچند این روند به نوعی ضرر در ورای عمل مزبور منجر شود. اما در موقعیت عاقلانه محور مورد تأکید، همان سرانجام است، هرچند مستلزم نوعی مشقت و اجتناب از لذت و راحتی آنی و فوری باشد. به هر میزان که عوامل شکوفاکننده و تقویت کننده عقل را بیشتر مورد توجه قرار دهیم از امکان بروز غفلت و نادانی جلوگیری خواهد شد.

با نگاهی اجمالی به کلام امام(ع) در می یابیم که توجه ویژه ای به عوامل مزبور و اجتناب از عوامل غفلت زا شده است. این امر تا آنجا پیش رفته است که توجه به آن در تمام حالات و تک تک اعمال باید رعایت شود. عاقبت اندیشی و لزوم ترجیح فواید نهایی حتی به قیمت فروگذاری لذتهای آنی و مقطعی مستلزم آخرت اندیشی و انجام عمل و پرهیز از آرزو و خیال پروری است و بالعکس غفلت، متضمن دنیاگرایی و خیال پروری و اجتناب از هرگونه پایداری و شکیبایی است. عوامل اساسی که شناخت و تأکید بر آن در پرورش بینش و ایجاد امکان بیشتر تعقل ورزی در دیدگاه امام علی(ع) بخصوص در نهج البلاغه به آن اشاره شده است، عبارتند از: الف) اندیشه و آفات آن،31 ب) اندیشه و تعقل در آیات عذاب،32 ج) بینش و توجه به عوامل تقویت کننده آن33 (توجه به قرآن، سنت پیامبر(ص)، احادیث، تاریخ و آثار گذشتگان)، د) موانع بینش34 (وابستگی ها و سمت گیریهای عاطفی، حجابهای مادی، فتنه های اجتماعی)، ه ) آثار بینش و بصیرت35 (حرکت معقول و سنجیده، گرایش سالم، شهامت و خطرپذیری، زهد، استقبال از مشکلات، بدعت گریزی و قاطعیت) و) آثار دوراندیشی امری که موجب تعادل و میانه روی و پرهیز از افراط و تفریط می شود.36

بدیهی است یک مربی آگاه با تمرکز بر عوامل سوق دهنده بینش انسانی، در صدد ایجاد فضایی روحی برای متربی بر می آید که خود وی از درون با تعقل و تفکر راه هدایت را بیابد و همواره در طریق سعادت گام بردارد. یکی از دستاوردهای تربیتی این اصل نوعی خود تربیتی است که وقتی فرد چراغ عقل را در درون روشن کرد و از تاریکیِ خود کاست، آنگاه بدون تکیه همه جانبه بر مربی قادر به گام برداشتن در مسیر خواهد بود و با امکان و ظرفیت عقلانی خود خواهد توانست راه را بشناسد و خود ناظر بر اعمال و ارزیاب خویش باشد.

6. اصل تواضع گرایی تکبرگریزی

یکی از موانع مهم در طریق تربیت و نیل به سعادت، خودمحوری و غرور و تکبر است. این ویژگی راه پذیرش هدایت را مسدود می کند و سبب ایجاد سدّی بین فرد و عوامل تربیتی می شود. عنصر تواضع در مناسبات تربیتی از نظر امام علی(ع) ضرورتی غیرقابل اجتناب است. اگر تواضع و فروتنی و پذیرش این که انسان برای کمال نیازمند غیر خود است و باید در برابر برنامه های او پذیرش داشته باشد، در وی نباشد، امکان تحقق فضای تربیت از بین می رود. از این رو، تواضع در برابر خدا به عنوان37 محوری ترین بخش تواضع مطرح می شود. این نوع تواضع، چهره کامل خود را در عبادت الهی نشان38 می دهد. اگر تواضع و فروتنی در برابر مردم نیز مطرح می شود، در راستای تواضع در برابر خداوند قابل توجیه است. غرور و تکبر آفتی برای پندپذیری و رستگاری انسان محسوب می شود.39 محور تواضع نوعی نگاه به خود از زاویه قبول کاستیها و نقصانهای خویش و محور تکبّر فریفته شدن به امکانات خویش و خودبزرگ بینی است. خودپسندی به عنوان آفت عقل و ادراک، نگاه انسان را محدود به خویشتن می نماید و وی را از امکانات بیرون از خود محروم می کند.40 از این رو، تمام مظاهر غرور، نخوت و تکبر در قالب خود بزرگ بینی،41 خود برتربینی،42 خودپرستی،43 خودپسندی،44 خودستایی،45 خودمحوری،46 خودخواهی47 و خودنمایی48 مورد نهی قرار گرفته اند. تواضع در درون خود باعث شکوفایی عقل و خرد می شود، به نحوی که مرزهای آن به سوی دریافت امکانات برتر دیگر در خارج از وجود خویش گسترش می یابد.

بدیهی است این امر مستلزم پذیرش وجود کاستی در خویشتن است و بالعکس، تکبر با پیشفرض انحصار بر امکانات و تواناییهای خویش، راه عقل و بینش را در جهت کسب توانمندی بیشتر از طریق دیگران مسدود می کند. از این رو، ریشه اصل تواضع گرایی و تکبرگریزی همان تعقل و غفلت است. در فرهنگ تربیتی اسلام، غرور و تکبر سبب ضلالت آدمی است، امری که در سرآغاز خلقت سبب فریفته شدن شیطان و خود بزرگ بینی او شد و او را از بارگاه الهی خارج ساخت. از طرف دیگر، تواضع و فروتنی سبب نزدیکی به سرچشمه هدایت و زندگی در بهشت هدایت است، امری که در جریان خلقت انسان، ملائکه مظهر تامّ آن بودند. به هر میزان که روحیه تواضع در انسان پرورش یابد، امکان نیل به هدایت و قرب الهی بیشتر می شود و به هر میزان که ویژگی تکبر وی را محدود سازد، پافشاری بر ضلالت و گمراهی غیرقابل اجتناب است.

نتیجه گیری

از آنجا که تربیت از منظر دین ناظر به غایتهای متعالی است، موضوع تربیت، شخصیت و ضمیر باطنیِ انسان است نه صرف رفتار و اعمال ظاهری او. بدین لحاظ روشهای تربیتی بیش از اینکه دارای وجهه ای ظاهری بر اساس تنبیه و پاداش باشند از ویژگیها و کارکردهای درونی برخوردارند. این امر به طور طبیعی روشها را در محدوده ای برتر، یعنی اصول تربیت که چارچوب ارزشی تربیت را از دیدگاه مکتب و دین خاصی بیان می کند، قرار می دهد. بنابراین، کارایی اصول تربیت در زمینه تربیت دینی و ارزشی از اولویت و ترجیح بیشتری نسبت به روشها برخوردار است. از این جهت می توان گفت تربیت دینی یک نوع تربیت اصول مدار است تا روش مدار.

پی نوشت ها:

1. قابل ذکر است که این امر در مورد روشهای عام تربیت کاملاً جاری است اما در باب روشهای خاص که از سوی مکتب تربیتی ارائه می شود و دارای ویژگی خاصی است صادق نیست. البته این روشها دارای ویژگی خاصی هستند که نیل به آنها از سوی دیگران امکان پذیر نیست. مانند روشهای خاص عبادی و یا معاملاتی در اسلام.

2. جهت کسب اطلاع بیشتر می توانید به کتاب اصول تربیت از دیدگاه اسلام اثر مؤلف رجوع نمایید.

3. فَقُلْ لِی عَمَلِی وَلَکُمْ عَمَلُکُمْ أَنْتُمْ بَرِیئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَا بَرِی ءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ؛ بگو: عمل من برای من، و عمل شما برای شماست شما از آنچه من انجام می دهم بیزارید و من از آنچه شما انجام می دهید بیزارم (یونس، 41)

4. قابل ذکر است این مقاله هرگز مدعی ارائه تمام اصول از دیدگاه امام علی(ع) در همه جوانب و حیطه های تربیتی نیست بلکه آغازی بر انجام این امر مهم است.

5. تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیَا وَاللّه ُ یُرِیدُ الاْآخِرَةَ؛ شما متاع دنیا را می خواهید و خدا آخرت را می خواهد (انفال، 67) و همچنین ر.ک: آل عمران، 152 مؤمنون، 33 مؤمن، 39 غاشیه، 77 نحل، 107 قصص، 61 و… .

6. فَکُونُوا مِنْ أَبناءِ الآخِرَة، وَ لاتَکُونُوا مِنْ أبْناءِ الدُّنْیَا؛ بکوشید از فرزندان آخرت باشید و نه دنیا. (نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه 42 و خطبه 203)

7. اِنَّ الدُّنْیا وَ الاخِرَةِ عَدُوّانِ مُتَفاوتانِ وَ سَبِیلانِ مُخْتَلِفَانِ؛ فَمَنْ اَحَبَّ الدُّنْیا وَ تَوَلاَّها أَبْغَضَ الآخِرَةَ وَ عَادَاهَا، وَ هُمَا بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَ المَغْرِبِ، وَ مَاشٍ بَیْنَهُمَا، کُلَّمَا قَرْبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنْ الآخَرِ، وَ هُما بَعْدُ ضَرَّتَانِ؛ دنیا و آخرت دو دشمن متفاوت و دو راه جدای از یکدیگرند. پس کسی که دنیا را دوست داشته باشد و بر آن عشق ورزد از آخرت نفرت دارد و با آن دشمن است. آن دو بمنزله مشرق و مغرب اند و رهرو به سوی هر کدام، به هر اندازه که به یکی نزدیک شود از دیگری دور خواهد شد و آن دو همواره به زیان یکدیگرند. (همان، حکمت 103)

8. فَعَلَیْکُمْ بِالْجِدِّ وَ الاِجْتِهَادِ وَ التَأهُبِ وَ الاِْسْتِعْدَادِ وَ التَزَوُّدِ فِی مَنْزِلِ الزَّادِ وَ لاتَغُرَّنَکُم الحَیَاةُ الدُّنیَا؛ بر شما باد به تلاش و کوشش، آمادگی و آماده شدن و جمع آوری زاد و توشه در دوران زندگی و دنیا شما را مغرور نسازد. (همان، خطبه 230)

قال علی(ع): مَرَارَةُ الدُّنْیَا حَلاوَةُ الآخِرَةِ وَ حَلاَوَةُ الدُّنْیا مَرَارَةُ الآخِرَةِ؛ تلخکامی دنیا، شیرینی آخرت و شیرینی دنیا تلخی آخرت است (همان، حکمت 251) و همچنین ر. ک: همان، خطبه 157.

9. آگاه باشید! ای بندگان خدا! پرهیزکاران از دنیای زودگذر به سلامت گذشتند و آخرت جاودانه را گرفتند. با مردم دنیا در دنیاشان شریک گشتند، امّا مردم دنیا در آخرت آنها شرکت نکردند، پرهیزکاران در بهترین خانه های دنیا سکونت کردند، و بهترین خوراکهای دنیا را خوردند، و همان لذّتهایی را چشیدند که دنیاداران چشیده بودند، و از همان چیزهایی که در دنیا سرکشان و متکبّران بهره گرفتند، بهره مند شدند. سپس از این جهان با زاد و توشه فراوان، و تجارتی پر سود به سوی آخرت شتافتند. آنها… در دنیا لذت پارسایی در ترک دنیای حرام را چشیدند و یقین داشتند در روز قیامت در جوار الهی به سر خواهند برد، جایگاهی که در آن درخواست آنها رد نمی شود و هیچ کاستی در برخورداری آنها از لذت رخ نخواهد داد. (همان، نامه 27)

10. الدُّنیَا خُلِقَتْ لِغَیْرَها، وَلَم تُخْلَقْ لِنَفْسِهَا؛ دنیا برای رسیدن به آخرت خلق شده است، و نه برای خودش (همان، حکمت 463)

11. هنگامی که علاء از برادرش عاصم بن زیاد شکایت کرد که عبایی پوشیده و از دنیا کناره گرفته است، امام(ع) فرمودند: ای دشمن حقیر جان خویش! شیطان سرگردانت کرده، آیا بر زن و فرزند خود رحم نمی کنی؟! آیا گمان می کنی خداوند نعمتهای پاکیزه اش را بر تو حلال کرده اما دوست ندارد تو از آنها استفاده کنی؟! (همان، خطبه 209)

12. آنچه در کلام امام(ع) در شناخت حقیقت دنیا بیشتر منعکس شده است جنبه فنای دنیا و زودگذر بودن آن است. فانی بودن دنیا به معنای فانی بودن کل دنیا و فانی بودن تمام نمادهای آن است. خوشی و غم دنیا پایدار نیست و از این رو، قابل اتکا نیست، برخلاف آخرت که چون جاوید و پایدار است، هم غم و هم شادمانی آن قابل توجه و دقت نظر است. برای اطلاع بیشتر، ر.ک: همان، خطبه های83، 111، 145، 203، 226، 119، 133، 28و 176 و نامه 31.

13. همان، خطبه 226، 195، 77، 145، 28، 45، 63.

14. همان، نامه 69، 23، 31، خطبه 167، 109، 132، 123، 21، 124، 188.

15. همان، خطبه 66، 180.

16. همان، حکمت 230، نامه 27.

17. همان، خطبه 83، 132، 149، 221 و حکمت 122.

18. همان، خطبه 83.

19. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللّه َ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانا وَیُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللّه ُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر از خدا پروا دارید، به شما [نیروی] تشخیص [حق از باطل] می دهد و گناهانتان را از شما می زداید و شما را می آمرزد و خدا دارای بخشش بزرگ است. (انفال/29)؛ وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ؛ پروردگارت را پرستش کن تا یقین برای تو حاصل شود (حجر/ 99).

20. ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوءَی أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللّه ِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُون؛ آنگاه فرجام کسانی که بدی کردند آن است که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به سخره گرفتند (روم/10).

21. اَلا وَ اِنَّکُمْ فِی اَیّام أَمَلَ مِنْ وَرَائِهِ اَجَلٌ، فَمَنْ عَمَلَ فِی اَیّام اَمَلِهِ قَبْلَ حَضُورِ اَجَلِهِ فَقَدْ نَفَعَهُ عَمَلُهُ وَ لَمْ یَضْرُرْهُ اَجَلُهَ وَ مَن قَصَرَّ فِی ایّامِ اَمَلِهِ قَبْلَ حُضُوِر اَجَلِهِ فَقَدْ خَسِرَ عَمَلُه وَ ضَرّهُ اَجَلُهُ؛ آگاه باشید هم اکنون در روزگار آرزوهایید، که مرگ را در پی دارد. پس هر کس در ایام آرزوها، پیش از فرا رسیدن مرگ، عمل نیکو انجام دهد، بهره مند خواهد شد و مرگ او را زیانی نمی رساند و آن کس که در روزهای آرزوها، پیش از فرا رسیدن مرگ کوتاهی کند، زیانکار و مرگ او زیانبار است (نهج البلاغه، خطبه 28)؛ اَکْثَرُ مَصَارِعِ العُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ المَطَامِعِ؛ بیشترین موارد قربانی عقل و خرد هنگامی رخ می دهد که برق طمع می درخشد (همان، حکمت 231)؛ اَلْهَوَی عَدوّ الْعَقل؛ هوا و هوس دشمن عقل و اندیشه است؛ اَلْعَمَلَ العَمَلَ ثمَّ النَهَایَةَ النَّهَایَة… ؛ کار کار سپس به پایان رساندن آن، به پایان رساندن آن. (همان، خطبه 176). ای بندگان خدا! هم اکنون عمل کنید، که زبانها آزاد، و بدنها سالم، و اعضا و جوارح آماده اند، و راه بازگشت فراهم، و فرصت زیاد است، پیش از آنکه وقت از دست برود، و مرگ فرا رسد… . (همان، خطبه 196) و همچنین ر.ک. همان، خطبه 237 و خطبه 132 و 230.

22. وَ اعْلَمُوا اَنَ الأَمَلَ یُسهِی العَقْلَ وَ یُنْسِی الذِّکْرَ فَاَکْذِبُوا الاَمَلَ فَاِنَّهُ غُرُورٌ وَ صَاحِبُهُ مَغْرُورٌ؛ بدانید که آرزوهای دور و دراز عقل را غافل و یاد خدا را به فراموشی می سپارد. آرزوهای ناروا را دروغ انگارید که آرزوها فریبنده اند و صاحبش فریب خورده. (نهج البلاغه، خطبه 86)؛ اَلاَمانِیُّ تُعْمِی اَعْیُنَ الْبَصَائِرِ؛ آرزوها چشم بصیرت را کور می کنند. (همان، حکمت 275).

23. منظور از محدودیتهای وجودی انسان امکانات محدود و موقتی ای است که در اختیار او گذاشته شده است، مانند توانایی و عمر محدود. واقع بینی وی را به عدم امکان جامه عمل پوشاندن به آرزوهای طولانی و واهی سوق می دهد. وَاعْلَمْ یَقِینا اِنَّکَ لَنْ تَبْلُغَ امَلَکَ وَلَنْ تَعْدُوَاجَلَکَ؛ یقین بدان که تو به همه آرزوهای خودنخواهی رسید، و تا زمان مرگ بیشتر زندگی نخواهی کرد. (همان، نامه 31). مَنْ جَرَی فِی عِنَانِ أَمَلِهِ عَثَرَ بِازجَلِهِ؛ آن کس که در پی آرزوهای خویش تازد، مرگ او را از پای درآورد. (همان، حکمت 19) و نیز ر.ک. خطبه 132 و 52 و 114 و 145 و 45

24. وَ اَمَّا طُولُ الاَمَلَ فَیُنْسِی الآخِرَةَ؛ و آرزوهای طولانی، آخرت را از یاد می برد. (نهج البلاغه، خطبه 42)؛ مَنْ لَهَجَ قَلْبُهُ بِحُبِّ الدُّنْیَا اِلْتَاطَ قَلْبُهُ مِنْهَا بِثَلاثٍ: هَمٌّ لاَیَغُبُّهُ، وَ حِرْصٌ لاَیَتْرُکُهُ، وَ أَمَلْ لایُدْرِکُهُ؛ آن کس که قلب او با دنیاپرستی پیوند خورد، همواره جانش گرفتار سه مشکل است، اندوهی رها نشدنی، حرصی جدا نشدنی، و آرزویی نایافتنی. (همان، حکمت 228) و حکمت 334.

25. ستایش خداوندی را سزاست که کسی از رحمت او مأیوس نگردد، و از نعمتهای فراوان او بیرون نرود، خداوندی که از آمرزش او هیچ گنهکاری ناامید نگردد. (همان، خطبه 45) و نیز ر.ک. همان، خطبه 182.

26. و بر بدترین افراد این امت از رحمت خدا نومید نباشید، زیرا که خدای بزرگ فرمود: همانا از رحمت خدا نومید نباشند جز کافران. (همان، حکمت 377) همچنین ر. ک: خطبه 115؛ در دنیا جز برای دو کس خیر نیست: یکی گناهکاری که با توبه جبران کند، و دیگر نیکوکاری که در کارهای نیک شتاب ورزد. (همان، حکمت 94)

27. پس هرکس به خدا امیدوار باشد، باید امید او در کردارش آشکار شود. (همان، خطبه 160)

28. هیچ شفاعت کننده ای کارسازتر از توبه نیست. (همان، حکمت 371 و حکمت 88 و 87)

29. مَاکَانَ اللّهُ لِیَفْتَحَ لِعَبدٍ بَابَ التَوْبَةِ وَ یَغْلُقَ عَنْهُ بابَ الْمَغْفِرَةِ؛ اینگونه نیست که خدا درِ توبه کردن را بر بنده ای باز گذاشته باشد ولی درِ آمرزش را بر او بسته نگهدارد. (همان، حکمت 435 و نیز ر.ک. نامه 131).

30. من شما را به راه روشنی بردم… آن کس که استقامت کرد به سوی بهشت شتافت و آن کس که لغزید در آتش سرنگون شد. (همان، خطبه 119 و نیز ر.ک. خطبه 201)؛ همانا رسول خدا(ص) همواره می فرمود گرداگرد بهشت را دشواری ها و گرداگرد آتش جهنم را هوس ها و شهوات گرفته است… . (همان، خطبه 176).

31. همان، حکمت 215.

32. همان، خطبه 193.

33. همان، خطبه 133، 18، 147، 131، 99 و 221.

34. همان، خطبه 109، 20، 89، 93، 164 و نامه 65، خطبه 230، 147 و 154.

35. همان، خطبه 154، 105، نامه 10 و 62.

36. همان، حکمت 181.

37. همان، خطبه 192.

38. همان، خطبه 193.

39. همان، حکمت 282.

40. همان، حکمت 212.

41. همان، حکمت 167 و 398 و خطبه 192.

42. همان، نامه 53.

43. همان، خطبه 192 و 117.

44. همان، نامه 53، 31، خطبه 89، نامه 31، 53.

45. همان، خطبه 5 و 216.

46. همان، خطبه 88، حکمت 161.

47. همان، خطبه 216.

48. همان، حکمت 333.

منابع مقاله:
مجله حوزه و دانشگاه، شماره 27، شهاب الدین مشایخی(1)؛

 نظر دهید »

السلام علیک یا رسول الله ص

23 بهمن 1391 توسط شیرزاد

 نظر دهید »

بصیرت از منظر قران

23 بهمن 1391 توسط شیرزاد

راه های بدست آوردن بصیرت از منظر قرآن چیست ؟

پاسخ:

“بَصَر” در لغت به معنای قوه بينائى، چشم و علم‏ است. جمع بصر، ابصار است و ابصار به معنى بصيرت‏ها و معرفت‏ها است.

بصيرت‏ به معنى بينائى دل است، و به عبارتی مرادف معرفت و درك است. به همین خاطر است كه بصيرت را عقل و زيركى نیز معنا كرده‏اند.

حجّت و دليل را نیز يكى دیگر از معانى بصيرت شمرده‏اند، اين ظاهرا بدان جهت است كه حجّت و دليل، سبب بصيرت و بينائى دل مي شود.

«فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً» (نمل، 13)، مبصره را بينائى دهنده گفته اند. بنابر این، آیات و نشانه های الهی، بینایی و بصیرت دهنده اند.

از نظر قرآن، بصيرت، نياز اساسي بشر است و خداوند براي اين كه انسان به اين حالت دست يابد، همه شرايط و بسترهاي لازم را فراهم آورده است. بطوري كه همه موجودات و آفريده هاي جهان را به عنوان مايه بصيرت معرفي مي كند؛ زيرا انسان با بررسي و دقت در آفريده هاي جهان ـ كه نشانه ها و آيات الهي هستند ـ مي تواند فراتر از ظاهر و كاركردهاي عادي و معمولي آن ها، به حقايقي دست يابد كه وي را به مسير درست زندگي هدايت مي كند.

رعایت تقوای الهی و فرمانبرداری از دستورات خداوند، موجب رساندن انسان به این درجه از فهم و معرفت و آگاهی می شود که توانايي درك درست حقايق و تحليل واقعيت ها را پیدا نموده و می تواند حق و باطل را از یکدیگر شناسایی و تشخیص بدهد.

«يَأَيها الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يجعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا» اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، براى شما وسيله‏اى جهت جدا ساختن حق از باطل قرار مى‏دهد (روشن‏بينى خاصّى كه در پرتو آن، حق را از باطل خواهيد شناخت). (فرقان، 29)

با بصيرت است كه آدمي موقعيت خود را مي سنجد و نسبت به آن واكنش مناسب نشان مي دهد.

از اين رو خداوند در آيه 201 سوره اعراف از تقوا و پرهيزگاري به عنوان يكي از عوامل روشنايي ضمير و روشندلي بشر ياد مي كند و می فرماید:

«إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسهمْ طَئفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُون‏»؛ پرهيزگاران هنگامى كه گرفتار وسوسه‏هاى شيطان شوند، به ياد (خدا و پاداش و كيفر او) مى‏افتند و (در پرتو ياد او، راه حق را مى‏بينند و) ناگهان بينا مى‏گردند.

 نظر دهید »

یا مهدی صاحب زمان عج

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • خال المومنين معاويه و ربا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس